تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

هوالحکیم
اهمیت تبیین
من این را به شما جوانانى که احساس مسئولیت میکنید، توى پرانتز عرض میکنم که تبیین خیلى اهمیت دارد. در مبارزات اسلامى، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلى اهمیت دارد و این را نباید از دست داد...
بله، روش اسلامى همین است. روش اسلامى تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامى بر بسیارى از این پیش‌زمینه‌هاى تاریخى و تربیتهاى غلط فائق بیاید و فائق آمد.
"امام خامنه ای"۸۷/۲/۱۴

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

آخرین نظرات
  • ۹ بهمن ۹۳، ۱۶:۲۱ - سید علی روح الامین
    عالی بود

مشی رهبر در این سالها این بوده است که وقتی مطالبی را بیان می کند، عقل مردم را نیز قانع کند. الان شورای نگهبان هم باید همین مشی را طی کند هر کسی را رد‌صلاحیت می‌ کند، چه اصولگرا و چه اصلاح‌طلب باشد و چه حامی دولت باشد، باید علت ردصلاحیت را برای مردم بازگو کند مگر آن که خود کاندیدا راضی به علنی شدن آن نباشد.


شبکه ایران / مصاحبه منتشر نشده حجة الاسلام والمسلمین بهمن شریف زاده با روزنامه شرق با واکنش های تند مخالفان دولت مواجه شد. این مصاحبه هفته گذشته در دفتر استاد شریف زاده انجام شد ولی بنا به دلایلی که فقط برای دست اندرکاران روزنامه شرق معلوم است منتشر نشد. این روزنامه با انتشار یک پیش خبر در مورد این مصاحبه اعلام کرد که مشروح این مصاحبه در روزهای آینده منتشر خواهد شد که اینگونه نشد. در این پیش خبر که به سرعت در رسانه های مخالف دولت منتشر شد با تحریف و تقطیع سخنان استاد شریف زاده عنوان شد که در صورت ردصلاحیت مشایی در انتخابات مطالبه عمومی شکل خواهد رفت!

استاد شریف زاده بلافاصله در مصاحبه با خبرگزاری تسنیم به این نوع خبررسانی روزنامه شرق واکنش نشان داد ولی متاسفانه جریانی که از گردش آزاد اطلاعات بشدت هراس دارد از انعکاس آن خودداری کرد. در پی انتشار مصاحبه تحریف شده مذکور بود که برخی از مخالفین دولت با نسبت دادن وعاظ السلاطین به استاد شریف زاده، حامیان دولت را به اعتراض خیابانی در واکنش به ردصلاحیت مهندس مشایی متهم کردند!

متاسفانه روزنامه شرق با بی اخلاقی تمام از انتشار این مصاحبه تاکنون امتناع ورزید به همین دلیل شبکه ایران برای روشن شدن حقیقت و زدودن غبارهای رسانه ای، به ناچاز متن کامل این مصاحبه را برای تنویر افکار عمومی منتشر می کند.

 لطفاً توضیح مختصری در مورد آشنایی‌ تان با آقای مشایی بدهید، چقدر آقای مشایی را می‌ شناسید؟
بسم‌الله الرحیم الرحیم
آشنایی من با آقای مشایی تقریباً از دو سال و هشت ماه پیش آغاز شد، البته پیش از این آشنایی نام آقای مشایی را شنیده بودم، گوشم با برخی از انتقادهایی که از ایشان می‌شد آشنا شده بود، نه آن‌ که تفحص و بررسی کرده باشم، اما همان موقع که انتقادها را می‌ شنیدم برداشتی مثل دیگران از آقای مشایی نداشتم؛ یعنی برداشتم مثل منتقدان نبود، بلکه احساس می‌ کردم منظور ایشان غیر از برداشتی بود که دیگران می‌ کردند. دو سال و هشت ماه پیش برخی از شاگردانم از من دعوت کردند در یک مجلسی که اساتید، فعالان، بعضی از روحانیان بودند، و آقای مشایی در آن مجلس بودند شرکت کنم تا گفت‌ و‌ گویی درباره برخی از مسائل فکری و اجتماعی داشته باشیم. من 30 سال است سابقه تدریس در حوزه دارم؛ تدریس فلسفه، عرفان، اصول فقه، فقه، درس اخلاق و مباحث سلوکی.

من هم در آن جلسه شرکت کردم و خب نگاه خاصی هم به آقای مشایی نداشتم، اما پیش‌ زمینه فکری من همان انتقادها بود. با خودم گفتم شرکت می  کنم تا ببینم ایشان چگونه است و محکی بزنم. در آن جلسه بحث‌هایی شد. وقتی ایشان مطالبی را بازگو می‌ کردند، احساس کردم مطالب ایشان واجد عمق خاصی است. با آنکه مطالب ایشان عمیق بود، ولی ابتدا یقین نکردم که ایشان فرد عمیقی است، بلکه گفتم شاید جمله‌ ای در جایی مطرح شده و به هر حال ایشان آن جمله را آموخته‌ اند و بیان کردند. وقتی با ایشان بحث کردم. متوجه شدم که هرچه من جلو می‌ روم، ایشان هم می‌ آید، هرچقدر که بحث عمیق‌ تر می‌ شود، ایشان هم در همان عمق بحث وارد می‌ شوند، مبحث، مبحث معرفتی بود. بحثی تقریباً فلسفی ـ عرفانی. فلسفه هم مانند سایر دانش‌ ها سطوح مختلفی دارد مثل ریاضیات. شما یک ریاضیات دوره متوسطه دارید، یک ریاضیات دانشگاه دارید، یک ریاضیات پیشرفته دارید.

من وارد بحث با ایشان شدم، هرچه بحث عمیق‌ تر می‌شد و لایه‌ های عمیق‌ تری از مباحث فلسفی و معرفتی مطرح می‌ شد، می‌ دیدم ایشان پیش می‌ آید و متوقف نمی‌ شود. ابتدا فکر می‌ کردم جایی متوقف بشوند و دیگر نتوانند جلوتر بیایند، ولی هرچقدر که من پیش می رفتم ایشان هم پیش آمد و مسئله را بسیار عمیق موشکافی می‌ کرد. این جلسه اول بود که پیش‌زمینه‌ ای در ذهن من ایجاد شد و متوجه شدم ایشان نکات عمیقی را یافته است. جلسه دوم هم با حضور بعضی از اساتید دانشگاه، حوزویان و فعالان فرهنگی تشکیل شد دوباره همین ماجرا تکرار شد، یعنی دیدم ایشان بسیار عمیق است و بعضاً در مطالب به نکاتی اشاره می‌ کرد که این نکات کمتر در کتاب‌ ها ثبت و ضبط شده، یعنی نکاتی است که فرد باید با تفکر عمیق آنها را بیابد و به هر حال دریافت‌ هایی در حقیقت با درک عمیق داشته باشد. این مسئله برایم خیلی جالب بود. به ایشان الهام نشده بود، ولی می توان گفت به یک معنا، دریافت‌ های معرفتی و عرفانی است.

سؤال: انسان به چه صورت و در چه شرایطی می¬ تواند این دریافت های عرفانی و معرفتی را به دست آورد؟
من چون سال‌ ها به تدریس فلسفه و معارف عرفانی اشتغال داشتم، تقریباً تفاوت بین آموخته با دریافت را متوجه می‌ شوم، به ویژه اینکه آقای مشایی تحصیلات فلسفی و عرفانی به این معنا که مثلاً سال‌ ها فلسفه و عرفان بخوانند، نداشته‌ اند و همین برای من تعجب‌ آور بود؛ که کسی که کتاب‌ های صدرالمتألهین، حکمت متعالیه، کتاب‌ های ابن‌سینا، ابن عربی را به آن معنا نخوانده، چگونه می‌ تواند اینقدر نکته‌ بین باشد و عمیق باشد! خب این برای من تعجب‌آور بود و به صورت یک پرسش در ذهن من بود، ولی می‌ دانستم حالت دریافت دارد نه حالت آموختن. البته معنایش این نیست که ایشان به مسائل فکر نمی‌ کند چرا اتفاقاً خیلی روی آن نکات فکر می‌کند و بخشی از یافته‌ های ایشان هم به خاطر تفکر است. ساعت‌ ها روی مطلبی اندیشه می‌کند اما اینکه فرمودید این دریافت  ها چگونه حاصل می‌ شود، این سؤالی بود که برای من هم به وجود آمد که ایشان چگونه ممکن است چنین دریافت‌ هایی داشته باشد.

اما در برخوردهای بعدی متوجه شدم در حقیقت، عوامل دریافت در وجودش هست؛ ساده‌زیستی و بی‌پیرایگی، عدم تعلق و وابستگی به مظاهر گوناگون دنیا از جمله به خودش، ــ خیلی سنگ خودش را به سینه نمی‌ زد ــ بعد خلوت‌ هایش با خدا، تعداد این خلوت‌ ها خیلی زیاد بود. بالاخره عباداتش زیاد است، از جهت بی‌ پیرایگی و پاکی هم یک خصوصیاتی دارد، یعنی روی خودش کار کرده. می‌گویند کسی که تهذیب نفس می‌کند، اهل دریافت می‌ شود و من این را می‌ دیدم که روی نفس خودش کار کرده و به خودش فکر نمی‌ کند، تقریباً از خودشیفتگی و خودخواهی رها شده، می‌ دیدم میزان عشق‌ورزی و مهربانی ایشان یک امر فوق‌العاده‌ای است، خیلی خاص است یعنی نوع مهربانی او نسبت به همه انسان‌ها، یک مهربانی خاص است که من کمتر دیدم و شاید ندیدم.

بعضی‌ افراد این صحبت های من را می‌شنوند و بعد می‌گویند این فرد را تا کجا می‌رسانی؟! ولی من با افراد گوناگونی برخورد داشته‌ام، ایشان نسبت به همه انسان‌هایی که من با آنها مواجه می‌شوم، مهربانی خاصی دارد و این قلب مهربان، قلبی است که آماده دریافت است. البته همه آدم‌ ها می‌توانند این  طور باشند، منظورم این است که اگر مهربان باشند، خودخواه و خودشیفته نباشند، قطعاً «دریافت» خواهند داشت.

سؤال: شما به این نتیجه رسیدید که ایشان برخی از مسائل را دریافت می‌ کند یا خود ایشان هم این را حس کردند و به شما گفته‌ اند که در چنین حس و حالی دارند؟
ایشان هیچ‌موقع به من نگفته اند که « من دریافت می کنم» من به عنوان یک معلم، ایشان را سنجیدم. من خیلی‌ها را می‌ سنجم، ممکن است سر کلاس خیلی از اساتید بروم و محک بزنم، ببینم قدرت استدلال و قدرت استنتاج این استاد چقدر است؛ نحوه ورود و خروجش به یک بحث چگونه است، چقدر می‌ تواند به عمق یک بحث وارد شود چقدر در بحث ابتکار و نوع  آوری دارد و چقدر از حرف‌های این معلم محفوظات ذهنش است، همه این‌ها را بررسی می‌کنم.

سؤال: یکی از آقایان مطرح می‌کرد در یکی از سفرهای استانی آقای احمدی‌نژاد، آقای مشایی هم همراه ایشان بوده، یک جایی کنار می‌زنند و آقای مشایی می‌خواهد پیاده شود و می روند یک جای خلوتی و می‌گویند خیلی برای ایشان اتفاق افتاده که در ساعات مختلف و جاهای مختلف می‌خواهند که تنها باشند و خلوت داشته باشند. می‌خواستم ببینم این در همان راستا است؟
خیر، رفتار ایشان خیلی عادی است. لااقل من در این مدت کوتاهی که ایشان را می شناسم، دیده  ام که اگر فرصتی پیدا کند، یا آن را صرف تفکر می‌کند، یا آن فرصت را صرف عبادت می  کند. در حین اشتغال به کار هم کاملاً در کار و بررسی‌های گوناگونی که باید پیرامون کارهای خودش داشته باشد فرو می رود.

سؤال: این جلساتی که شما با آقای مشایی آشنا شدید جلسه خاصی بود یعنی مداوم برگزار می‌شود؟
نه چند جلسه بود، آن جلسات شاید پنج جلسه بیشتر نبود.

سؤال: شما کلاً با آقای مشایی در آن جلسات آشنا شدید؟
من وارد سیستم نشدم و الآن سمتی هم ندارم. شاید یک فعال فرهنگی ـ سیاسی که هیچ سمتی ندارد.
سؤال: بالاخره یک طوری باید با شما آشنا می‌شدم که شما حداقل با ایشان همکاری کنید؟
فعلاً بحث این بود که من چطور با افکار ایشان آشنا شدم. در همین دو جلسه. سپس سه جلسه دیگر هم اضافه شد که فکر می‌کنم پنج جلسه که من باور کردم یعنی توانستم محک بزنم، توانستم در حقیقت به نتیجه برسم که ایشان چطور فردی است. بعد از آن افکار و اندیشه‌هایش را بیشتر تفحص کردم یعنی قبل از این جلسات پیگیر انتقادهایی که به ایشان می‌شد، نبودم ولی بعد از آن که با افکار ایشان آشنا شدم، آرام آرام مطالب و سخنرانی  های ایشان را از کسانی که دسترسی داشتند ــ چون سخنرانی کامل ایشان در هیچ سایتی نبود ــ گرفتم و مطالعه کردم. اتفاقاً یکی از مظلومیت‌های ایشان همین است که چرا این همه مطلبی که از ایشان نقل می‌شد، در سایت‌ها موجود نبود، تقطیع‌شده‌اش بود، اما یک سخنرانی کامل از ایشان در هیچ سایتی پیدا نمی‌شد.

خب، من از دوستان ایشان سخنرانی‌ها را درخواست کردم، و آنها را با دقت مطالعه کردم و دیدم همه آنها درست است. دیدم تمام مطالبی که ایشان می‌گوید، هم مطالبی جدید است، هم دقیق و هم عمیق، ولی وقتی قیچی بشود، می‌تواند بوی انحراف بدهد و دیدم که اتفاقاً این مطالب قیچی شده.

به عنوان مثال؛ مدت‌ها بحث مکتب ایرانی را مطرح کردند و گفتند ایشان می خواهد مکتب ایرانی را در عرض مکتب اسلام تأسیس کند. از قبل این را شنیده بودم. وقتی متن سخنرانی ایشان را مطالعه کردم، متوجه شدم ایشان تصریح دارد در جملات گوناگون، تصریح اش هم این است که می‌گوید بهترین برداشت از اسلام در جغرافیای عالم و در این 1400 سال که از عمر اسلام می‌گذرد، برداشتی است که ایرانیان از اسلام کرده‌اند. برداشتی که عربستان از اسلام دارد برداشت خشک وهابی است. برداشتی که مصر دارد، سلفی‌گری است. برداشتی که آسیای شرقی مثل مالزی و... دارد یک مقدار ممزوج با اندیشه‌های شرک و بت‌پرستی مخصوص منطقه هند است. ایشان می‌گفت وقتی بررسی کردیم، بهترین برداشتی که ما از اسلام دیدیم، متوجه شدیم برداشت ایرانی‌ها از اسلام است. بعد می‌گوید ایرانی‌ها خصلت‌های خوبی داشتند مثل عدالت‌طلبی، شجاعت، حق‌طلبی، آزادگی. ایشان با قاطعیت می‌گوید این خصلت‌ها باعث شده که برداشت ایرانیان از اسلام، برداشت بهتری باشد.

می‌گوید ایرانی‌ها وقتی با مطلب درستی روبه‌رو بشوند، آن را می‌پذیرند و به خاطر همین هم به نحو زیبایی اسلام را پذیرفتند و با آن که سپاه ایران یک ارتش قدرتمند بود که در برابر روم ایستادگی می‌کرد و بلکه پیروز می‌شد، ولی در برابر تعداد کمی از اعراب که به ایران حمله کردند، لشکر ایران هیچ مقاومت جدی نکرد و علتش هم این بود که ایرانی‌ها اسلام را پذیرفته بودند، یعنی نمی‌خواستند با اسلام مقابله کنند. اما می گفتند آقای مشایی گفته می‌خواهد مکتبی در عرض مکتب اسلام تأسیس کند.

سؤال: همین‌جا در مورد اسلام جمله‌ای از ایشان نقل شده.
من این را دیدم و متوجه شدم انصافاً به ایشان ستم کرده‌اند. ایشان می‌گوید بهترین برداشت از اسلام را ایرانی‌ها داشته‌اند و مکتب ایران یعنی بهترین برداشت از اسلام. اسلام یک دین است، مکتب‌های گوناگون یعنی برداشت‌های گوناگونی که از این دین شده، مثل فلسفه که یک دانش است، اما مکاتب گوناگون دارد: مکتب سینوی، مکتب ارسطویی، افلاطونی، صدرایی دارد، مثلاً هیچ‌کس نمی‌گوید مکتب سینوی در عرض فلسفه است. نه! فلسفه یک حقیقت است و از این فلسفه مکاتب گوناگون به وجود آمده. اسلام یک دین است؛ اما ده‌ها بلکه صدها برداشت از آن وجود دارد. وهابیت یک برداشت از اسلام است، ولی یک برداشت غلط، خشن و نادرست. ایرانی‌ها هم یک برداشت دارند و مکتب ایرانی یعنی این. نگاه ایشان این بود. من دیدم که در این مورد به ایشان ستم کرده‌اند. رفتم سراغ مطلب دوم ایشان که مدیریت انبیاء بود، دیدم چقدر مطلب دقیق است، ولی باز با قیچی کردن مطلب ایشان، ستم کرده‌اند به او.

سؤال: خب راجع به طرح موضوع پایان اسلام‌گرایی و عنوان این مطلب که دوران اسب‌سواری تمام شده ولی اسب هنوز هست، نیز توضیح بدهید منظور از این پایان دوران اسلام گرایی چیست؟
دو هفته پیش مطلبی از من در مطبوعات چاپ شد که عبارات ایشان را هم آورده بودم که ایشان می‌گوید اسلام‌گرایی واژه‌ای است که یک معنای لغوی دارد و یک معنای اصطلاحی. معنای لغوی آن همان است که ما برداشت می‌کنیم؛ اسلام‌گرایی، یعنی گرایش به اسلام، اما در واژگان سیاسی و در اصطلاح سیاسی دنیا اصلاً معنای اسلام‌گرایی این نیست. چون سابق بر اسلام‌گرایی فرقه‌ای به نام مسیحیت‌گرایی داشتیم، گوش ما هم با واژه‌ای به نام بنیادگرایی آشناست. این «گرایی»‌ها در دنیا به معنای روش خاص در سیستم فکری است و در عرضه سیستم فکری که ملازم با الزام و تحکم است. اسلام‌گرایی در واژه سیاسی دنیا یعنی تحکم بر اسلام، الزام اسلام، مثل مسیحیت‌گرایی. مسیحیت‌گرایان هم همین بودند، یعنی مسیحیت را بر مردم تحکم می‌کردند. خب ایشان گفته دوره تحکم گذشته، دوره اسلام‌گرایی به آن معنای تحکم گذشته است. من در آن مطلبی که چاپ شد همه این عبارات را آورده  ام، ایشان گفته دوره این که کسی بخواهد دینش را تحکم کند، یعنی به دنیا الزام کند گذشته است.

دین امروز اگر می خواهد راه باز کند باید با منطق و احساس جلو برود. بعد آقای مشایی در همان مصاحبه می‌گوید من این را به پاپ هم گفتم. می‌گوید به عالیجناب پاپ گفتم که دوره مسیحیت‌گرایی هم گذشته یعنی شما هم نمی‌توانید مسیحیت را با الزام و تحکم به دنیا بخواهید تحمیل کنید. اصلاً تحکم و الزام شیوه‌اش را ما اسمش را می‌گذاریم طالبانیسم، یعنی؛ الزام اسلام، آن هم به دنیا. می‌خواهیم الزام کنیم، تحکیم کنیم که مسلمان بشوید، دوره این حرف‌ها گذشته. مثل کاری که گشت ارشاد می‌خواست انجام دهد.

مثلاً می‌خواهد با فشار، الزام کند به مقوله پوشش؛ این را می‌گویند الزام. ایشان (مشایی) می‌گوید داخل که هیچ، ما مگر می‌توانیم دین خود را به خارج تحکم و الزام کنیم، این روش گذشته و اصلاً دوره‌اش پایان پذیرفته است، دوره‌ای که ما بخواهیم فتح کنیم، بجنگیم تا اسلام را حاکم کنیم که این اصلاً معنا ندارد. بعد ایشان (مشایی) عمیق‌تر می‌گوید. می‌گوید شما اول نباید با نام جلو بروید، ابتدا باید حقیقت را مطرح کنید، وقتی دل‌ها و عقل‌ها پذیرفت، بعد نام را بازگو کنید. شما حقیقت اسلام را مطرح کنید با منطق و با هنر، زیبا مطرح کنید. اگر پذیرفته شد، آن موقع بگویید اسلام یعنی همین.

سؤال: پس آقای مشایی منتقد وضع موجود است که اسلام به آن صورت مطرح نمی‌شود؟

مگر شما منکر این هستید که اولین کسی که با بحث گشت ارشاد مخالفت کرد آقای دکتر احمدی‌نژاد بود؟ بسیاری از افراد جامعه تصور می‌کنند خیلی از کارهایی که در کشور انجام می‌شود، زیر نظر رئیس جمهور است و با دستور رئیس جمهور است، در حالی که اصلاً اینطور نیست. مثلاً تصور می‌کنیم گشت ارشاد هم به همین صورت است اما گشت ارشاد اصلاً از رئیس جمهور دستور نمی‌گیرد. نیروی انتظامی کار خودش را می‌کند. رئیس جمهور می‌گوید من با این شکل مخالفم و این شکل زشت است.

حتی در مجلس وقتی برای بار اول رئیس جمهور را خواستند ــ آخر سال 90 بود ــ ایشان همین مسئله را مطرح کرد و گفت شما هنگام رأی گرفتن می‌روید با همه طبقات مصاحبه می‌کنید و در تلویزیون هم نشان می‌دهید، اما وقتی که کارتان از کار گذشت، آن موقع همان‌ها را می‌خواهید با نوع برخوردتان به آنها تحکم و الزام کنید، این چه رفتاری است؟ نیروی انتظامی فرمان بر رئیس  جمهور نیست، به هیچ‌وجه. اگر رئیس جمهور با گشت ارشاد مخالفت جدی دارد، به طریق اولی آقای مشایی هم همین حالت را دارد. چون آقای رئیس جمهور می‌گفت من اگر یک جاهایی عصبانی می‌شوم و یک چیزی می‌گویم اما تا حالا از آقای مشایی هیچ چیزی نشنیدم. این را آقای احمدی‌نژاد می‌گفت. می‌گفت یعنی سعه صدر و مِهر ایشان چیز فوق‌العاده و عجیبی است.
سؤال: حرف‌های آقای مشایی را تقطیع می‌کنند، چرا نمی‌آیند تکذیب کنند یا اصلاحیه آن را بدهند، چرا اجازه می‌دهند مثلاً در سایت‌ها ادامه پیدا کند؟

اتفاقاً بحث همین است که رسانه‌ای وجود نداشت، البته آقای احمدی‌نژاد یک بار اقرار کردند و گفتند ما در سال‌های کارمان به سراغ بحث رسانه نرفتیم، گفتیم کارها انجام می‌شود، رسانه‌ها کارها را منتشر می‌کنند، بعد دیدیم نه! ما باید کار رسانه‌ای هم می‌کردیم. آقای مشایی اصلاً‌ رسانه نداشته. یعنی اینجا 2 بحث مطرح می شود یکی این که چرا رسانه نداشتند و دیگر این که چرا سایت  ها صحبت های ایشان را تقطیع کردند و کل صحبت ها را نقل نکردند. سؤال شما از یک جهت خوب است و از یک جهت جا ندارد، چون سخنرانی‌ها موجود است، ولی در اینترنت نیست. می‌خواهم بگویم از یک جهت سؤال شما جا ندارد، که سخنرانی‌ها که هست، ولی اثری از آنها در اینترنت نیست و ما الآن باید روی خود سخن داوری کنیم. یعنی ایراد الآن به آقای مشایی وارد نیست که حالا که همه آمده‌اند به شما ستم کرده‌اند و تقطیع کرده‌اند، چرا شما نمی‌روی از خودت دفاع کنی. حالا فرض کنید از خودش دفاع نکرد، آیا دال بر این است آن چیزی که آنها نقل می‌کنند، گفته. پس به جای ایراد از ایشان که چرا از خودت دفاع نکردی، اول باید بگوییم چرا به ایشان ستم کردید. این سؤال مهم است. می‌خواهم بگویم مهم‌تر از اینکه از ایشان بپرسیم چرا از خودت دفاع نکردی، لازم است به مطبوعات بگوییم چرا به ایشان ستم کردید؟
بعد اگر بپرسیم چرا از خودت دفاع نکردی، جواب این است که تنها روزنامه در دست دولت، فقط روزنامه ایران بود، شما ممکن است بگویید شهروند، یا هفت صبح هم هستند، اما مگر آنها چند وقت است به وجود آمده  اند؟! حداکثر یک سال و نیم. سیل بهتان‌ها علیه آقای مشایی چند سال است؟ سه سال و نیم است که شدت گرفته. فقط روزنامه ایران بوده که شما شاهد بودید توسط کسی اداره می  شد که آن‌گونه که بحث دولت بود، پیش نمی‌رفت، پس تغییر و تحولی در خود روزنامه ایران رخ داد؛ قبل از آقای جوانفکر. آقای جوانفکر هم فقط یک سال مسئول روزنامه ایران بودند و بعد هم بحث زندانشان پیش آمد.

سؤال: خبرگزاری ایرنا هم آن زمان بود. یک رسانه را نمی‌توانیم قبول کنیم.

آن رسانه‌ها اصلاً مطالب آقای مشایی را نقل نمی کردند. حتی تا شش ماه پیش خود روزنامه ایران هم عکس آقای مشایی را کار نمی‌کرد. یکی از علت‌های آن هم امنیتی است، یعنی به شدت فشار می‌آمد. خیلی‌ها حتی جرأت بردن نام ایشان در یک سخنرانی را هم نداشتند.

سؤال: بخشنامه یا توصیه‌ای بوده؟
پیگیری‌های بعدی بود. تلفن‌هایی بود که به آنها می‌شد و سختگیری‌هایی که در ارتباط با آنها انجام می‌شد.
سؤال: چرا این دلیل امنیتی از سمت آقای مشایی احساس می‌شده که به این سمت نروید؟

این یک بحث دیگر است که اصلاً چرا با آقای مشایی چنین معامله‌ای شده، یعنی باید دو سؤال کنیم: 1- چه معامله‌ای با آقای مشایی شده؟ 2- چرا باید با ایشان اینگونه معامله شود؟ تا حالا به پرسش اول پاسخ دادم. یعنی سخنان ایشان منتشر نشده، تقطیع شده و به خاطر همین سخنان ایشان منحرف نامیده شده. در حالی که در بحث مکتب ایران ایشان سر سوزنی انحراف وجود ندارد در پایان اسلام‌گرایی‌اش و بحث مدیریت انبیای او، در هیچ‌کدام از مباحث او انحراف نیست. اخیراً یک کتاب مفصل 500 صفحه‌ای با عنوان آوای خرد از من منتشر شده که به تفصیل تمام شبهاتی که بر ایشان وارد شده و عین عبارت ایشان و نوع دفاعی که از ایشان کرده‌ام در این کتاب وارد شده.
سؤال : چرا باید با ایشان اینگونه معامله شود؟ خب این «چرا» را باید از چه کسانی بپرسید؟

 از کسانی که این کار را کرده‌اند، اما حدس ما چیست؟ حدس ما و فکر می‌کنم تفکر جناب آقای احمدی‌نژاد آن‌گونه که من نکاتی را از ایشان شنیدم، چند امر است، بعضی‌ها از آنها را نمی‌توانم بگویم، ولی بعضی‌ها را عرض می‌کنم. یکی از آن حدس  ها این است که آقای مشایی را ادامه مسیر آقای احمدی‌نژاد می‌دانند و می‌دانید همه گروه‌های اصولگرا با ادامه کار و حضور آقای احمدی‌نژاد مخالف هستند.
سؤال: خب این بالطبع نتیجه این بود که آقای احمدی نژاد تحت تأثیر آقای مشایی بودند در نتیجه طبیعی است که اصولگرایان مخالف ادامه راه احمدی نژاد باشند.
بحث آقای مشایی اگر این نکته‌ای که شما می‌گویید فقط و فقط اگر هم درست باشد، مربوط به جبهه پایداری است نه اصولگرایان دیگر. چون آن کسی که بحث انحراف آقای مشایی را مطرح کرد، البته نمی‌گویم سرآغازی بود، من معتقدم سرآغاز جایی بیرون از جبهه پایداری بود، ولی جبهه پایداری آمد علنی کرد یعنی راجع به آن گفت وگو کرد.

سؤال: جبهه پایداری مشخصاً منظورتان آقای مصباح است.
آقای مصباح نه، حامیان آقای مصباح. ادامه ندادن راه احمدی نژاد و مخالفت با مسیر آقای احمدی‌نژاد نه از سال 88 بلکه از سال 84 کلید خورد. رقیب مهم ایشان در بحث اولین و مهم‌ترین مخالف با ایشان بود. آقای هاشمی تا پایان هم جسته و گریخته مخالفت‌های خودش را اعلام کرد. همین مخالفت‌ها هم سبب می شد که آقای احمدی‌نژاد در جلسات مجمع تشخیص مصلحت شرکت نمی‌کرد. باید به ماجرا ریشه‌ای نگاه کنید نه اینکه آقای احمدی‌نژاد دوست نداشته باشد در جلسات مجمع شرکت کند، اما خب مخالفت‌های فکری و عملیاتی جدی، عملاً شاید آقای احمدی‌نژاد را از اینکه در این جلسات شرکت کند باز می‌داشت، یعنی ایشان انگیزه‌ای برای شرکت نداشت. این مخالفت از آنجا کلید خورد.
سال 88 است که مسئله خانواده مطرح می‌شود. در مناظره با میرحسین موسوی مسئله خانواده و پسران آقای هاشمی مطرح شد.

سؤال: در مجمع تشخیص مصلحت، مخالفت فکری که مسئله‌ای نیست.

شما خطای تاریخی کردید. مسئله خانواده آقای هاشمی مسئله سال 88 است نه سال 84. مسئله سال 84 اصلاً مسئله خانواده آقای هاشمی نیست.
آقای احمدی‌نژاد مطالب خودش را می‌گفت اما اینکه بیایند و آقای هاشمی را زیر سؤال ببرند، در سال 84 اتفاق نیفتاده. ولی با توجه به سیستم‌هایی که در دولت‌های گذشته بوده، بعضی از سیستم‌ها موجب فاصله طبقاتی شد؛ آقای احمدی‌نژاد روی بحث فاصله طبقاتی انگشت گذاشت آن موقع حتی چندان اشاره‌ای نکردند که مسئله تجمل‌گرایی و اشرافی‌گری رسوخ کرده و موجب شده که فاصله طبقاتی به وجود بیاید و ایشان گفتند که من محور کارم عدالت است و بستن کانال‌های رفتن پول. آن موقع اسمی از کسی آورده نشد، ولی این طبیعی است که حساسیت‌برانگیز باشد. چون احمدی نژاد وقتی وارد شهرداری هم شد ــ بعد از آقای کرباسچی ــ تمام ساختار اداره کرباسچی را تغییر داد، چون تفکر کرباسچی بود که به فاصله طبقاتی در شهر تهران انجامید. مطالب دادگاه کرباسچی موجود است، حتی از حقوق کلانی که به مدیرانش می‌داد و حتی برای درمان یکی از مدیرانش، او را به خارج فرستاده بود که آقای اژه‌ای همه را پرسید و کرباسچی هم گفت باید چنین بکنیم. فاصله‌ای که بین حقوق کارگر شهرداری با حقوق مدیران شهرداری بود، اصلاً قابل قیاس نبود، تفاوت باید باشد اما نه این اندازه. همه اینها جزو موارد تفهیم اتهامی بود که در دادگاه کرباسچی آمده و خودتان بررسی کنید. از همان شهرداری تفکر آقای هاشمی مخالف تفکر احمدی نژاد بود.

احمدی نژاد که وارد عرصه انتخاب شد، رقیب شد و طبیعی است این مخالفت آنجا کلید می خورد. احمدی نژاد تلاش کرد درآمدها به صورت برابر تقسیم بشود. ایشان تلاش کرد حتی فرصت های شغلی برابر شود. در سال اخیر مطالب آقای هاشمی را مطالعه کنید در ارتباط با مدیرانی که آقای احمدی‌نژاد کنار گذاشته، خب آقای احمدی‌نژاد یک تحول بزرگی ایجاد کرد، یعنی کلاً مدیریت کشور را عوض کرد و جوان‌ها را وارد عرصه مدیریتی کشور کرد و خیلی هم به او اعتراض کردند که چرا افراد خام را وارد کردید، و افراد باتجربه را کنار گذاشتید.
سؤال: یعنی نتوانست با آنها کار کند، ما جبهه پایداری را می‌بینیم که در واقع همان تیم اولیه‌ای که آقای احمدی‌نژاد جمع کرد و کم کم جدا شدند.
ایشان به خاندان‌سالاری لطمه جدی زد. خاندان‌سالاری یعنی یک فرد صرفاً با نسبت‌های خویشی بتواند وارد عرصه مدیریت کشور شود. خب خیلی‌ها که چنین نسبتی را نداشتند، نمی‌توانستند وارد عرصه مدیریتی کشور شوند و انگار این فقط در خاندان داشت ثبت می‌شد. وزارت فلان فقط در یک خاندان ثبت می‌شد، مدیریت‌ها داشت در خاندان‌ها ثبت می‌شد. این که می‌گویم ثبت یعنی ماندگار شدن. این اوضاع را احمدی نژاد به هم زد. حالا شما بگویید بعد با پایداری‌ها چنین شد یا نشد ولی همین امر اذعان به این است که این اوضاع را به هم زد، این را فقط من نمی  گویم، به هم زدن خاندان‌سالاری در هر صورتی خوب هست. چون خاندان‌سالاری یعنی ستم در نظام مدیریتی و برهم زدن بساط ستم در هر صورت.

سؤال: خودتان هم می دانید که به شعار مبارزه با خاندان سالاری عمل نشد مثلا پست آقای مشایی را ببینید که پدرخانم پسر احمدی نژاد است. خیلی از شعارها عملی نشد مثلا همان آوردن نفت بر سر سفره مردم.....
شما هدفمندی یارانه‌ها را نمی‌گیرید؟ سؤال را با فرافکنی جواب ندهید. سؤال من این است که شما یارانه می‌گیرید یا خیر. این مال سال 91 یعنی از 8 ماه است. قبلش که کسی این را نمی‌‌خواست. این 8 ماه تأثیر یارانه نیست چون ما حدود دو سال است که یارانه می‌گیریم.
البته شما حق دارید، چون شما با عمق تحریم‌ها آشنا نیستید. علت هم دارد، به این دلیل است که شورای امنیت ملی تصمیم گرفته تحریم‌ها را در جامعه بازگو نکند، چون امنیت ملی مخدوش می‌شود. تحریم‌های ایران تحریم‌های وحشتناکی است. اصلاً با تحریم‌های بعد از اشغال لانه جاسوسی متفاوت است. وقتی امریکا خواست صدام حسین را کنار بزند، عراق را تحریم کرد، و فقط چند ماه طول کشید تا عراق کارش تمام شد یعنی صدام حسین واژگون شد. تحریمی که کرده بودند این بود؛ تحریم همه چیز جز دارو و غذا و با این تحریم جدی عراق واژگون شد. تحریم ایران تا چهار ماه پیش می‌دانید چه بود؟ همه چیز جز دارو و گندم، یعنی غذا هم تحریم بود. فقط گندم، اما بعد از چهار ماه گفتند هرچقدر جلو می‌رویم، بیشترش می‌کنیم. ما حتی نمی‌توانیم دیگر گندم وارد کنیم.

شما نمی‌دانید من الآن بخواهم برای مثلاً فرزند دانشجویم در کشور لبنان نه کانادا دلار واریز کنم، نمی‌توانم. چون هیچ بانکی با ما ارتباط ندارد. حالا نخواهید که بیشتر باز کنم. تحریم وحشتناک است. اما نباید در جامعه بازگو بشود چون موجب وحشت عمومی می‌شود. این تحریم علت دارد، انرژی هسته‌ای چیزی نیست که اینها بخواهند ایران واجد آن شود، چون اگر واجد شود، ایران تبدیل به یک ابرقدرت می‌شود. به هر فشاری هم که شده، باید جلو این ادامه ماجرای هسته‌ای ایران را سد می‌کردند، فشارها در این حد است. وقتی این کار صورت می‌گیرد باید نیازهایمان را با چندین برابر قیمت تأمین کنیم. فکر می‌کنید به چه علتی دلار یک‌دفعه چند برابر شد؟ حالا شما نگاه کنید این تحریم‌های ما تازه در فضای بحران اقتصادی که همه مردم اروپا و امریکا را به راهپیمایی کشانده و شما ببینید در اروپا مردم تغییر کابینه را می‌خواهند، تغییر وزیر را می‌خواند، تغییر رئیس جمهور را می‌خواهند، اینها یک طرف که این بحران بالاخره گریبان ما را هم می‌گیرد و تحریم‌های ما غوز بالای غوز است، اصلاً یارانه‌ها روی افزایش قیمت ها تأثیری ندارد.

آقای احمدی‌نژاد حرفش این بود؛ کشورهای گوناگون همه دست به دست هم داده‌اند برای فشار آوردن به ایران تا دست از بحث هسته‌ای بردارد، اما این فشاری که می‌آورند یک مقدار هم انعکاس به سمت خودشان دارد، یعنی به خودشان هم فشار می‌آید؛ چون آنها هم طبق تحریم  ها نباید از ما نفت بخرند و اگر گفت نخرند چطور نیازهای خودشان را تأمین کنند؟! اما فشارها بین آنها پخش می شود چون 25 کشور یا بیشتر هستند، ولی روی ما متمرکز است، طبیعتاً یک فشار سهمگین است.

آقای احمدی‌نژاد گفت این فشارها آنها را خواهد شکست، ملت ما مقاوم است، ولی فشار بالاخره خرد‌کننده است، ولی آنها مقاوم نیستند، زود می‌شکنند. ایشان گفت باید کمی پایداری کرد، فشارها برداشته می‌شود. می‌بینید که چهار ماه پیش تعداد زیادی از کشورهای اروپایی گفتند ما را از تحریم معاف کنید ــ از بخشی از تحریم ــ چون فشار در کشورهای ما کم کم ما را ورشکست می‌کند، تبدیل به ورشکستگان اقتصادی می‌کند، معاف هم شده‌اند. ما چه  کار کنیم تا بتوانیم فشار را در این چند ماهه تحمل کنیم تا آنها خرد شوند و دست از فشار بر دارند، تصمیم گرفته شد، یارانه‌ها را افزایش دهیم، این یک مسکن است؛ برای اینکه قیمت‌ها بالا رفته، و علتش هم تحریم‌ها است، دلار بالاست، هر چیزی بخواهد تهیه بشود با قیمت گزاف باید تهیه شود، ولی در این مدت ما می‌توانیم به جای 40 هزار تومان 240 هزار تومان به هر فرد بدهیم، ایشان گفت من این توانایی را دارم که 240 هزار تومان پرداخت کنم. اگر راه باز شده بود و این مبلغ پرداخت می‌شد، یک تسکینی برای مردم بود که بتوانند مردم کمی این فشار را بهتر و راحت‌تر تا چند ماه آینده تحمل کنند.

آنها می‌خواهند فشار را بردارند اما تا نتیجه انتخابات صبر کرده  اند. چون برای آنها هم قابل تحمل نیست. مقام معظم رهبری نیز دستور داده اند ــ البته به گفته برخی آقایان ــ مرحله دوم هدفمندی باید پیش برود و اجرایی شود. برای مثال اگر افزایش 240 هزار تومانی میسر نبود، حداقل 120 هزار تومان، افزایش یابد. تا امروز هم مجلس با افزایش یارانه  ها مخالفت کرده و این را باید از مجلس مطالبه کرد. مجلس برای اینکه مخالفت و مقاومت خود را توجیه کند، می‌گوید یارانه‌ها موجب افزایش قیمت‌ها است. اگر یارانه می‌خواست موجب افزایش قیمت باشد، نتیجه‌اش را در این چندماه نشان داد، لذا اینگونه نیست. این حرف مردم که یک حرف کارشناسی هم هست، می‌گویند حقوق‌های ما را اول سال 15 تا 20 درصد افزایش می‌دهند، فوراً تأثیر آن در بازار دیده می‌شود و از سوی بازاریان از جیب ما خارج می شود. ولی یارانه  ها حدود دو سال است، پرداخت می شود اما این افزایش قیمت‌ها حدود هشت ماه است که اتفاق افتاده است. این فشار بر مردم طی این مدت زمانی است. دلار و یورو طی یک سال و چهار ماه افزایش پیدا نکرد. همچنین با اینکه یارانه کالاها پرداخت شد اما قیمت ها افزایش پیدا نکرد. اما به طور ناگهانی در این هشت ماه قیمت دلار و یورو سر به فلک گذاشت این یک مغالطه است که بگویند یارانه‌ها باعث شده این روند صعودی شده است.

با توجه به اینکه فرمودید بین اصولگرایان و احمدی‌نژاد فاصله افتاده است و از سوی دیگر فشاری که بر آقای مشایی وارد است، می‌خواهم با توجه به شناختی که از ایشان دارید، بفرمایید چقدر آقای مشایی که گفته می‌شود روی آقای احمدی‌نژاد نفوذ دارد، چقدر این حرف درست است. با توجه به بُعد عرفان و الهامی که به ایشان می‌شود؟
آقای مشایی آدم خوشفکر و عمیق است و در عین حال یک انسان مهربان و خوش‌قلب. همین سه مقوله کافی است برای اینکه آقای رئیس جمهور ایشان را دوست داشته باشند.

سوال: چرا فقط این ارادت از سوی آقای احمدی‌نژاد است و چرا اصولگرایان باید با ایشان مخالف باشند؟
در خصوص اینکه چرا با آقای مشایی مخالفت شد که من توضیحاتی دادم، نگذاشتید ادامه بدهم. شما می‌گویید، چرا آقای احمدی‌نژاد ایشان را دوست دارد و به او ارادت دارد. من داشتم عوامل ارادت آقای احمدی‌نژاد به مشایی را بیان می کردم اما باز می‌روید سراغ اینکه چرا اصولگرایان با ایشان مخالف شدند، دوباره باید برگردم علت‌یابی کنم.
اولین عامل مخالفت این بود که خط آقای احمدی‌نژاد ادامه پیدا نکند.
مخالفت‌ها گفتیم از کجا شروع شد.

اتفاقاً اشتباه شماست، سؤال در سؤال می‌آورید بحث منحرف می‌شود، بحث اصلی ادامه پیدا نمی‌کند.
بحث اصلی این است از کجا این مخالفت‌ها شروع شد.
گفتم مخالفتها از اینجا کلید خورده شد و بعد تدابیری اندیشیده شد یکی از مهم‌ترین این تدابیر که شکل گرفت چون آقای مشایی از ابتدا در کنار آقای احمدی‌نژاد با عنوان معاون و مسئول دفتر و اینها نبودند، آرام آرام وارد این مراتب شدند. مخالفت‌ها نیز با آقای احمدی‌نژاد کم کم توسعه پیدا کرد، این در حالی است که در همان دولت نهم چند وزیر از ایشان جدا شدند. و هنوز بحث آقای مشایی هم مطرح نبود.

سؤال: تمام وزرایی که جدا شدند مانند پورمحمدی، دانش جعفری و ... نگاه کنید می‌گویند به دلیل مخالفت با آقای مشایی بوده است.
نه شما اطلاعات تان خیلی ضعیف است آقایان پورمحمدی و دانش جعفری چه ربطی به آقای مشایی دارند اینها که مربوط به دولت نهم بود. وزرای اول آقای احمدی‌نژاد که از او جدا شدند، آن موقع بحث آقای مشایی نبود، بحث آقای مشایی از دور دوم آغاز شد. من می‌گویم به خود پایداری‌ها مراجعه کنید، می‌گویند دولت نهم گل بود، دولت دهم انحراف در آن رخ داد. آقای دانش جعفری چه ارتباطی با آقای مشایی داشت که کناره گیری کرد!

سؤال: شما صحبت‌هایش را جست‌و‌جو کنید و اطلاعات تان را بالا ببرید در خاطرات آقای دانش جعفری در مورد آقای مشایی مطالب زیادی است.
اصلاً آن زمان آقای مشایی هنوز مطرح نبود. آن موقعی که جدا شدند، حرف آقای مشایی نبود، بعد در دور دوم، ایشان صحبت کردند و نسبت دادند که در دور اول که جدا شدند به دلیل آقای مشایی بوده است. این مطلب را به این علت گفتند که مورد اتهام دیگران قرار گرفتند.

نکته دیگر اینکه کابینه آقای احمدی‌نژاد یک کابینه متفاوت با کابینه‌های زمان آقای خاتمی و آقای هاشمی رفسنجانی است. کابینه آقای هاشمی کاملاً همفکر و همدل با آقای هاشمی است، کابینه آقای خاتمی هم همدل و همفکر است، اما کابینه آقای احمدی‌نژاد دارای خصوصیات مثبت و منفی است. ویژگی مثبت اینکه ایشان طیف گوناگونی را جمع کرده مانند آقایان دانش جعفری، صفار هرندی و پورمحمدی که همفکر و منطبق با آقای احمدی‌نژاد نیستند.
سؤال: پس چرا اینها را انتخاب کردند.

مقصودم این و آن نیست، که الآن اسم ببریم. در دولت آقای احمدی‌نژاد نوعی گوناگونی وجود داشته که شایسته تحسین است؛ اما این گوناگونی تا جایی برای آقای احمدی‌نژاد تحمل پذیر بود که بر سر راه آرمان‌های دولت همچون سدی عمل نمی کرد و مسیر اصلی دولت می‌توانست ادامه پیدا کند؛ حال چه با حضور فردی که کاملاً منطبق با آقای احمدی‌نژاد است، یا آنکه برای مثال وزیر دولت آقای هاشمی یا آقای خاتمی بوده است. شرط آن بود که کار جلو برود؛ یعنی ناگهان خطی در وزارتخانه ایجاد نشود که با خط آقای احمدی نژاد ــ رئیس دولت ــ و همه وزرا به عنوان معاون ایشان کاملاً ناسازگار و ناهماهنگ باشد؛ برای مثال اگر در اداره ای که رئیسش خطی را دنبال می کند، یکی از معاونین او مسیری متفاوت و مخالف با مسیر رئیس اداره را در پیش بگیرد، از او درخواست خواهند کرد که مسیرش را تغییر دهد، و در غیر این صورت او را از معاونت عزل می  کنند چون موجب از هم پاشیدگی در اداره و در مورد دولت، در کشور می شود. آقای احمدی نژاد افراد گوناگون را در کابینه اش گرد آورد و این افراد تا جایی که ساز مخالف نزدند ماندند، اما وقتی ساز مخالف زدن شروع شد، ...

حال ممکن است عده ای این ساز مخالف را گردن آقای مشایی یا آقای احمدی نژاد بیندازند؛ چون تفکر آقای احمدی‌نژاد عین تفکر آقای مشایی است. عرض بنده را متوجه شوید، حالا می‌فهمیم که قضیه چیست که می‌گویند آقای مشایی. تفکر آقای احمدی‌نژاد عین تفکر آقای مشایی است. خود ایشان بارها گفته است: ما در حقیقت یک روحیم در دو بدن. ایشان خودش می‌گوید که من این را گفته‌ام. اندیشه‌های ایشان بسیار شبیه اندیشه‌های آقای مشایی است، و این شباهت به قدری است که شاید بتوانم بگویم آنها کاملاً منطبق بر هم هستند.

سؤال: پس آقای احمدی نژاد تمایل دارند که بعد از خودشان آقای مشایی ادامه  دهنده راهشان باشد؟

قطعاً تمایل دارند، مگر در تمایل شکی هست؟ البته تمایل نه اقدام. حال درباره اقدام بحث می‌کنیم. شما از تمایل پرسیدید، در تمایل همین است. بحث امام زمان و ولایت فقیه را نمی‌خواهید. این هم مثل همان است. من به این موضوع اشاره کنم که مسئله ولایت هم مثل مسئله مکتب ایرانی و پایان اسلام‌گرایی است؛ یعنی از آن هم برداشت غلطی شده است؛ حال آنکه اصلاً این‌گونه نیست. ولایت از نگاه آقای احمدی‌نژاد و آقای مشایی، یک حقیقت ذومراتب است. عصمت اصل ولایت و نیز مرتبه  ای از آن است در ادامه عصمت مرتبه ولایت فقیه قرار دارد. اصلاً دو ولایت وجود ندارد. از آنهایی که از دو ولایت سخن می گویند باید پرسید که دو یعنی چه؟ ولایتی که اینها می‌گویند، ولایت امام زمان (عج) است نه ولایت فقیه. مگر اصلاً دو تا داریم؟ اصلاً دو ولایت نداریم؛ ما تابع ولایتی هستیم که در سطح عالی آن امام معصوم (ع) قرار گرفته است و باقی، شاخه‌های این ولایت هستند. ولایت فقیه به تبع ولایت معصوم معنا دارد، چون در اصل ولایت برای معصوم است و او در غیاب خود، ولی را فقیهی قرار داده است که گفتار ایشان را برای مردم روایت می‌کند. امام (ره) می‌فرمود که ولایت فقیه دنباله ولایت معصوم است و دو ولایت در کار نیست، همان ولایت است.

سؤال: پس شما می‌گویید آقای مشایی موافق ولایت فقیه است؟ پس چرا مقام رهبری به آقای احمدی‌نژاد نامه دادند که ایشان معاون شما نشود؟

یک مغالطه جدی در اینجا صورت می‌گیرد که خوب است بیان شود. عده ای می‌گویند که آقا نخواست ایشان معاون شود، اما اگر یک بار نامه را بازخوانی کنیم به دو نکته دست می  یابیم: 1- مگر آقا این نامه را داده بودند که منتشر شود؟ آقای ابوترابی مگر نماینده آقا در بیان نامه‌های ایشان است. این کار تخلف است و آقای ابوترابی باید خدا را شکر کند که او را به خاطر تخلفش سرزنش و بازخواست نکردند و کارش به بخش های امنیتی نکشید.

سؤال: آنها می‌گویند چون دولت گوش نکرد، مجبور شدیم آن را علنی کنیم. می‌گویند از آقای ابوترابی خواسته‌اند که این نامه علنی شود.

آقا خواسته که این نامه علنی شود یا خیر؟ دارید آن را به آقا نسبت می‌دهید. بعد دفتر مقام معظم رهبری سراغ شما می آید که برای چه نسبت دادید به آقا که این نامه پخش شود. من الآن می‌خواهم سؤالی مطرح کنم تا بخش‌های امنیتی این کشور به سراغ آقای ابوترابی بروند؛ شما با کدام مجوز نامه رهبر معظم انقلاب را منتشر کردید؟
مراکز امنیتی ایشان را بازخواست کنند، همان‌طور که از جوانان بازخواست می‌کنند که چرا این مسئله را به ولایت فقیه نسبت دادید. این نسبت را از ایشان هم با همان سبک اجرا کنند. اگر شما الآن مطلبی بگویید، از شما بازخواست می‌کنند، شما می‌گویید من چیزی نگفتم؛ همین سبک در مورد آقای ابوترابی اجرا شود. و از ایشان بپرسند که برای چه این کار را کرد.
حالا مفاد آن نامه چه بود؟ بروید مضمون نامه را در اینترنت مطالعه کنید. متن نامه در سایت آقا هم موجود است. مضمون کلام آقای این است: که گروهی از دوستداران شما دارند از این انتصاب سرخورده می‌شوند. مصلحت شخص شما اقتضا می‌کند که ایشان در این مقام باقی نماند. می‌گویم این جمله دارد داد می‌زند که این مصلحت‌اندیشی بر‌اساس نظر خود ایشان است یا دوستان آقای احمدی‌نژاد. شمای روزنامه‌نگار و روشنفکر بگویید که این جمله که می‌گوید: «دوستان شما دارند از این انتصاب سرخورده می‌شوند، به مصلحت شخص شماست که این انتصاب کان لم یکن تلقی شود.» نظر خود آقاست یا بر‌اساس نظر دوستان آقای احمدی‌نژاد. وقتی می‌گوید گروهی از دوستان شما سرخورده می‌شوند، یعنی اگر اینها سرخورده نمی‌شدند، آقا این نامه را نمی‌نوشت و نمی‌گفت: نظر من این است که این انتصاب کان لم یکن شود.

سؤال: شما می‌گویید رهبری با آقای مشایی مشکلی ندارد؟

این عین کلام است؛ چرا دقت نمی‌کنید؟ می‌گوید: گروهی از دوستان شما با این انتصاب سرخورده می‌شوند و این به مصلحت شخص شما نیست؛ یعنی عامل این نامه من برای شما درباره کان لم یکن تلقی کردن انتصاب ایشان، دوستان خود شما هستند. اصلاً این نامه این موضوع را داد می‌زند. دوستان آقای احمدی‌نژاد چه کسانی بودند؟ هفته گذشته آقای امیدی شهرکی، رئیس ایرنا، در مناظره با جناب سید‌نظام موسوی، رئیس خبرگزاری فارس، سؤال کردند که آقای سیدنظام آن دوستان چه کسانی بودند؟ دوازده نفر بودند. می‌خواهید نام آنها را بگویم، آقای زاکانی نبود؟ آقای توکلی نبود؟ یعنی همان‌ها که نقطه مقابل آقای احمدی‌نژاد و آقای مشایی بودند. ایشان نام‌ها را بردند، نمی‌دانم نام دوازده نفر را بیان کرده یا نه، اما در همان دانشگاه تهران در حضور همه دانشجویان آنها را نام برده اند. آقای سید‌نظام با این کار منفعل شدند بالاخره در برابر این دوازده نفر. بروید تحقیق کنید که این دوازده نفر چه کسانی بودند؛ همین‌هایی که خیلی مخالف آقای مشایی هستند و او را منحرف می‌خوانند و خیلی هم مخالف آقای احمدی‌نژاد هم هستند.

آقا می‌گویند: مطابق مصلحت شخص شما نیست؛ یعنی این نوعی مصلحت ‌اندیشی است. می‌دانید مصلحت یعنی چه، یعنی من اصلاً و ذاتاً با آقای مشایی مخالف نیستم، اما مصلحت این را اقتضا می‌کند که علت آن هم مخالفت‌هاست. بعد فردا یا پس‌ فردای آن روز آقا فرمودند: معنی آن این نیست که کسی از کاری کنار گذاشته شد، در کار دیگری مشغول نشود. می‌دانید این جمله بعدی یعنی چه؟ یعنی صحه گذاشتن اینکه من اصلاً با ایشان هیچ مشکلی ندارم و صرفاً مصلحت اقتضا می‌کند. حال می‌خواهم ببینم که چه کسی می‌تواند مخالفت با آقای مشایی را به رهبر معظم انقلاب نسبت بدهد؟ هرکس چنین کند نسبت دروغ و خلاف واقع داده است و باید پاسخگو باشد. همان نیروهای امنیتی او را هم احضار کنند و بگویند: شما برچه اساسی بیان کردید که نظر رهبر معظم انقلاب این است و ایشان با آقای مشایی مخالف است؟
سؤال: فکر می‌کنید اگر آقای مشایی برای نامزدی در انتخابات ثبت نام کنند رد صلاحیت نمی‌شوند؟
من برداشتی غیرعادی نکردم، یک برداشت عرفی از یک جمله کردم که هرکس آن را بخواند، همین برداشت را می‌کند. دشمنی‌ها با آقای مشایی مگر به خاطر این جمله بوده، آنها اصلاً عامل به وجود آوردن این جمله شدند. همچنین من اطلاع ندارم که اقدامات آنها برای بحث صلاحیت و عدم صلاحیت آقای مشایی چیست. اما هیچ دلیل قانونی برای رد‌صلاحیت آقای مشایی وجود ندارد، هیچ دلیل قانونی.

یعنی اینقدر مورد تایید هستند که حکم حکومتی بدهد؟ اگر رد صلاحیت بشوند؟

من یک نکته‌ای دارم که این را هم ضبط کنید. مردم ایران فهیم هستند. این 35 سال انقلاب از لحاظ فهم و معرفت رشد صعودی هم داشتند یعنی هرچه جلو رفتیم، فهم شان عمیق‌تر شده، دوره‌های گوناگون و سختی را دیده‌اند، این مردم باید قانع شوند، تعبد در اینجا معنا ندارد برای مثال؛ اگر شورای نگهبان گفت «رد صلاحیت» پس باید تعبداً پذیرفت، نه، چرا رد صلاحیت، دلیلش را بگویید. علتی بگویید که مردم قانع شوند. من می‌خواهم بگویم اگر ما برای مردم قدر و ارزش قائل هستیم باید تصمیماتی که برای مردم می‌گیریم، با دلایل قانع‌کننده باشد. مردم فهیم شده‌اند، مردم اینگونه نیستند که هر دستوری را شنیدند، اطاعت کنند.

از طرفی مشی رهبر این بوده است که وقتی مطالبی را بیان می کنند، عقل مردم  را نیز قانع کنند. خب الان شورای نگهبان هم باید همین مشی را طی کند، هر تصمیمی که می‌گیرد. من معتقدم شورای نگهبان هر کسی را رد‌صلاحیت می‌کند، اصولگرا باشد، اصلاح‌طلب باشد، حامی دولت باشد، هر کسی را رد‌صلاحیت می‌کند، اگر او خودش راضی است به گفتن علت، علتش را برای مردم بازگو کند. گاهی طرف مقابل نمی خواهد و می  گوید: من یک خلافی دارم و نمی‌خواهم بازگو شود. ولی اگر او رضایت دارد و مردم خواهانند باید مردم را قانع کرد. بدون دلیل قانونی که نمی‌شود کسی را رد‌صلاحیت کرد.

شورای نگهبان دلیل نمی‌دهد، باید واکنش چه باشد؟

مطالبه مردمی. مردم باید مطالبه‌گر باشند و بگویند ما را قانع کنید. من می‌گویم مطالبه حق مردم است. مردم باید با حقوقشان آشنا باشند. رهبر انقلاب پیوسته از دانشگاه خواستند، مطالبه کنند، مردم اگر مطالبه کنند، حقوقشان احقاق می‌شود. ببینید مقصودم این نیست که آنهایی که مثلاً بازگو نمی‌کنند، حتماً دارند ستم می‌کنند، نه مقصودم این نیست. غفلت می‌تواند باشد، بی‌اهمیتی می‌تواند باشد و خیلی چیزهای دیگر، که یکی از آنها نیز ستم است. مردم مطالبه کنند، منتها خیلی معقول، خیلی انسانی. بگویند چرا، باید به چرای ما پاسخ بدهید، بگویید مثلاً اگر فلانی رد صلاحیت شد، چرا رد‌صلاحیت می‌شود. اینها باید شفاف بشود.

گفته می‌شود، دولت دنبال این است که انتخابات را به تعویق بیندازد.

گفته می‌شود، خیلی چیزها گفته می‌شود، مگر در رابطه با آقای مشایی خیلی چیزها در این 3 سال گفته نشد.
سؤال: پس این موضوع که فتنه ای بزرگتر از فتنه قبلی در راه است و ممکن است قبل از انتخابات هنگام رد‌صلاحیت‌ها ممکن است پیش بیاید و بطور مداوم مقامات امنیتی هم هشدار می‌دهند، فکر می‌کنید ربطی به کاندیدای دولت نداشته باشد؟

اینکه انتخابات توسط دولت به تعویق بیفتد، خلاف واقع است. اینکه ممکن است فتنه بزرگی رخ دهد، می‌تواند درست باشد، اما این فتنه بزرگ چیست، من هم یک حدسیاتی دارم که این فتنه بزرگ می‌تواند چه باشد. اگر بخواهم فتنه بزرگ را باز کنم خیلی خطرناک است. شما فقط بروید از عناوین «شورای فقهی» سؤال کنید تا «تقابلی بین من و رهبر به وجود نیاید»، دو تا کلیدواژه را به شما معرفی کردم لذا، فتنه بزرگ را خودتان حدس بزنید، چه می‌تواند باشد.
سؤال: ولی آن را به اطرافیان و حامیان دولت منتسب می‌کنند

همین‌ها را بنویسید و گوینده‌اش را نگویید مردم خودشان می‌فهمند، روزنامه‌ها نوشته چه کسی اینها را گفته است.

سوال: پس شما می‌گویید فتنه از طرف حامیان دولت صورت نمی گیرد؟
من گفتم «حامیان دولت مثلاً آقای مشایی چی گفته.» شما می‌گویید «می‌گویند»، من می‌گویم «گفته»، ببینید چقدر قدر قیمت سخن شما با من فرق می‌کند، می‌گویند دولت ممکن است به تعویق بیندازند. من می‌گویم گفته. تقابل بین من و رهبر به وجود نیاید، یعنی چی، مگر قرار است به وجود بیاید. شورای فقهی یعنی چی. بحث شورا شورا می‌کنید، یعنی چی؟
توپ افتاده در زمین آقای هاشمی. عین عبارتش را گفتم یا نه؟ مگر شما این سخنرانی ایشان را چاپ نکردید. من می‌گویم من هم یک حدسی می‌زنم، شما هم یک حدسی می‌زنید، شما سند حدستان را گفتید، می‌گویند، من هم سند حرفم را گفتم، می‌گویم گفته. همین‌ها را شما منتشر کنید. سند حرف شما می‌گویند بود، سند حرف من گفته بود. هر دوی اینها هم حدس بود.

سؤال: این بحث نوار هشت میلیونی که حالا مطرح شده و اینکه برگ برنده دولت در انتخابات است، اگر کاندیدایش یعنی آقای مشایی رد شود؟
این خیلی ساده است، وقتی دولت اصل این موضوع را تکذیب کرده، یعنی تکذیب شده. دیگر به آن فکر هم نکنید.

سؤال: فکر می‌کنید پایگاه آقای مشایی چه پایگاهی است. ایشان بین چه قشرهایی در جامعه می‌توانند رأی کسب کنند؟

با توجه به گفته های مخالفان مشایی، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا درصد بالایی از آرا ویژه آقای مشایی است. آنها گفته  اند رأی آقای مشایی 40 درصد به بالاست. آقای صادق زیباکلام گفته است: «مشایی رأی می‌آورد، مگر آن‌که آقای خاتمی بیاید.» صریح کلام ایشان است. این حکایت از چی دارد؟ بالا بودن رأی ایشان. اینها همه گفته‌های مخالفان آقای مشایی است. لذا شما می‌توانید از آنها بپرسید چرا می‌گویید اینقدر رأی ایشان بالاست؟ همچنین با هجمه های سنگینی که بر آقای مشایی و دولت وارد شده و اینکه پیوسته ایشان رد‌صلاحیت شده، می‌شود، نیاید، ما را به زحمت نیندازد! اینها، گویای این است که یک اتفاقی قرار است رخ دهد.

چون ایشان گفت خب اگر من منحرف هستم، بگذارید بیایم، مردم به من رأی نمی‌دهند. مخالفت‌های جدی که با حضور ایشان از سوی گروه‌های مختلف می‌شود، پس چرا آقای حداد در شمال صحبت می‌کند و می گوید که ایشان رد صلاحیت می‌شود؟ آقای پورمحمدی می‌گوید که رد‌ صلاحیت می‌شود؟ چه کار دارید به اینکه او رد ‌صلاحیت می‌شود، بگذارید این هم بیاید. این مخالفت‌ها معنا دارد؛ چون خود آقایان هم تصریح کردند که اقبال بسیار زیادی به او هست. تنها کسی که گفته است که ایشان رأی نمی‌آورد، آقای صادق زیباکلام بوده که سخن خود را هم مشروط کرده است به آمدن آقای خاتمی ولاغیر، یعنی کسی دیگری نه، فقط اگر آقای خاتمی بیاید، ایشان رأی نمی‌آورد و هرکسی غیر از آقای خاتمی بیاید، مشایی رأی می‌آورد.

سؤال: شما این تعبیر را قبول دارید؟

تحلیل ایشان حداقلی است؛ حداکثری‌ها می‌گویند که ایشان حتماً رأی می‌آورد. در واقع آقای زیباکلام وزنه را سبک‌تر گرفته است. به نظر من حرف حق را باید از مخالفت بشنوی.

اما دلیل خودم، یکی اقبال‌های عمومی است که در همین چند سفر استانی از آقای مشایی مشاهده شده است. این اقبال خیلی زیاد بوده؛ البته صدا و سیما هیچ چیز را نمایش نداده است.

در تصاویری هم که مخابره می‌شد، فضا در کل خالی بود؛ یعنی جمعیتی حضور نداشت.
تصاویر صدا و سیما همین است، ولی در سایت‌های دیگری که حامی دولت هستند، عکس های گرفته شده از این مراسم آمده است و عکس‌ها فقط برای مخالفان نیست. جالب این است که دوستان ما که در همان شهر زندگی می کنند می‌گویند بیایید ببینید. فیلم‌های آن هم در سایت‌ها گذاشته شده است.

پس شما می‌گویید استقبال مردمی از دولت همچنان مانند گذشته است؟
همین طور رو به افزایش است؛ محبوبیت آقای مشایی رو به افزایش است، که علت منطقی هم دارد. سه سال است که آقای مشایی را منحرف نامیده‌اند. ایشان الآن دارد می‌آید که حرف بزند؛ چون سه سال سکوت کرد و حرفی نزد. چیزی نگفت حتی ناراحت بودند و می‌گفتند: چرا حرفی نمی زند؟ شما هم گفتید: چرا از خودش دفاع نمی‌کرد. اکنون آقای مشایی دارد مطالبش را بیان می کند. حال وقتی مردم مطالب ایشان را می‌شنوند، جذب می‌شوند؛ زیرا این مطالب واقعاً جالب و دلنشین است. یکی از علل موفقیت آقای احمدی‌نژاد جذابیت حرف های ایشان برای مردم بود. کاری ندارم به اینکه بعضی ها انگیزه این حرف ها را چه معرفی کنند یا نکنند. این سخنان برای بسیاری از مردم دلنشین بود.

حرف‌های آقای مشایی هم برای مردم بسیار دلنشین است. ایشان الآن دارد حرف می‌زند و چون الآن دارد آشکار می‌شود و مردم به صحت حرف های او پی می  برند، بر خلاف نامزدهای دیگر محبوبیتش رو به رشد است. محبوبیت هیچ کدام از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری رو به رشد نیست. مخالفانی که گفته  اند بیایید، یک بار همین اخیراً زمانی که ایشان صحبت می  کرد، به صحبت های ایشان گوش داده و دعا کرده و گفته اند: ما را از یک خطا نجات دادید؛ ما تصور دیگری داشتیم. هنرمندان هم به ایشان اقبال دارند.
سوال: شما می‌گویید که آقای مشایی به ظواهر دنیوی دل نبسته است، پس چرا می‌خواهند نامزد انتخابات ریاست جمهوری شوند. بالاخره قدرت یکی از ظواهر دنیوی است.

البته اگر این را بگویم، باز می‌گویند قیاس کردید، در نگاه دینی تا انسان احساس تکلیف نکند نمی‌آید.

سوال: کسی که اهل عرفان است، به درد ریاست جمهوری نمی‌خورد.

عرفان به یک شکل نیست؛ یک عرفان داریم که عرفان انزواست و عرفان دیگر عرفان مثبت اجتماع. امام خمینی هم عارف بود، عرفان او به درد جامعه ما می‌خورد یا نه؟
اینها شاگردان امام هستند. اصلاً اگر قیاس نکنید، که الگو معنا نخواهد داشت. الگو و سرمشق کی معنا پیدا می‌کند؟ وقتی که قیاس کنید. یادتان هست که معلم اول دبستان برای شما یک سرمشق می‌نوشت و می‌گفت که مثل آن بنویسید. شما سعی می‌کردید شبیه معلمتان بنویسید. او می گفت: اگر کسی شبیه من بنویسد یعنی دارد شبیه من می‌شود. همه کارهای شما برپایه قیاس است. پرسش شما این بود که آیا عرفان به کار اداره جامعه می آید؟ امام خمینی عارف بود؛ ایشان برای جهان مفید بود یا خیر؟ ایشان گرچه از دنیا رفتند، فرهنگ خود را در دل جوانان ما کاشتند و ثبت کردند. عده بسیاری این مکتب را با دل پذیرفتند. مگر شهید همت فرمانده جنگ نبود؟! او از امام این فرهنگ را فرا گرفت.
دو سؤال در مورد آقای مشایی داشتم؛ شما گفتید که محبوبیت ایشان رو به افزایش است. این در حالی است که آقای مشایی بر هر شهر و استانی که می خواهد برود، اهواز، اصفهان، تبریز، ارومیه در آن شهرها نهضت مشایی به شهر ما نیا به راه می افتد. این حرف را بسیج، انجمن و بعضی از مردم می گویند.

او هم می‌رود و معلوم می‌شود؛ یعنی اقبال و استقبال نشان می‌دهد که این نهضت به قول شما چه قدر و قیمتی دارد. تا به حال در پنج منطقه قدر و قیمت آن نهضت آشکار شده است. تصاویر آن در سایت‌ها هست. من به صدا و سیما کاری ندارم. این سازمان می تواند هیچ تصویری نشان ندهد، اما اخیراً ناچار شده و مقداری از تصاویر مربوط به سفر ا یشان به ارومیه را نشان داده است.

سوال: یک سؤال ما درباره ثبت‌نام آقای مشایی بوده است که آقای مشایی ثبت نام می‌کنند یا خیر؟
من کی گفتم ثبت‌نام می‌کنند یا خیر.

لطفاً درباره آن شب شعری که برگزار کردید توضیح دهید
نام این شب شعر، شعر بهار بود. سابقه طرح مسئله بهار در گویش رئیس جمهوری به مدت ها پیش و حضور ایشان در سازمان ملل برمی گردد. ایشان در صحبت های خود درآن سازمان تفکر مهدوی را مطرح و بر مسئله بهار و تفکر امیدواری در حرکت مردم به سمت رشد و تعالی تأکید کردند. من در جایی این موضوع را توضیح دادم و گفتم: وقتی پای سخن خیلی‌ها می‌نشینید، نومید می‌شوید؛ زیرا می‌گویند جهان رو به سقوط است، ببینید جوانان دارند بدتر و بدتر می‌شوند. آقای مشایی از کسانی است که با این تفکر که سیر امور رو به بدتر شدن است، مخالف است و می‌گوید: اتفاقاً جوانان ایران رو به تعالی هستند و نه فقط ایران، بلکه جهان رو به تعالی است و هر روزش از روز قبلش بهتر می‌شود. فرایند حاکم بر جهان فرایند بهتر شدن است؛ البته ممکن است من بدتر بشوم، اما فرایند رو به بهبود است. این یک تفکر مهمی در برابر تفکر برخی از دینداران جامعه ماست.

برخی از دینداران جامعه ما تفکر وحشتناکی دارند و می‌گویند: همه امور در حال بد و بدتر شدن است. وقتی چنین تفکری داشته باشیم، مدام می خواهیم ترمز بگیریم، الزام کنیم فشار آوریم. آقای مشایی می گوید: این گونه نگاه نکنید، جهان روز به روز در حال بهتر شدن است. تفکر بهار همین تفکر است؛ تفکر امیدواری و رو به بهبود رفتن. این تفکر در اندیشه‌های آقای احمدی‌نژاد مشهود است؛ وقتی ایشان می‌گوید: انتخابات امسال ما بهتر از انتخابات‌ سال های گذشته است. یکی از بزرگان این تفکر رهبر است. رهبر هم پیوسته می‌گوید «هر روز ما بهتر از گذشته است» و لذا ایشان به صورت خبری می‌گوید انتخاباتی که پیش‌رو داریم، بهتر از انتخابات‌های گذشته است.

خب این یک تفکر است. تفکر بهار یعنی این تفکر و پایان این بهبود هم بهار هستی است که از روایات اتخاذ شده. کنگره شعر بهار هم در همین راستا بود چون الآن بعضی  ها می‌گویند هرچه به سمت انتخابات نزدیک می‌شویم، وضع آشفته‌تر می‌شود، فتنه می‌شود، انتخابات چنین می‌شود، اما ما می گوییم نخیر اینطور نیست در حقیقت ما می خواهیم بگوییم هرچه جلوتر می  رویم مردم انتخابشان بهتر خواهد بود، شرکت شان بهتر خواهد بود، باشکوه‌تر خواهد بود و حرکت ما رو به سمت بهار است.

سؤال: پس این شعار انتخاباتی هم هست؟
این شعار انتخاباتی نیست. بلکه انتخابات هم در این سیر فکری به صورت یک انتخابات باشکوه دیده می‌شود؛ یعنی در این سیر فکری هرچیزی معنا دارد. انتخابات هم معنا دارد، بدتر نمی‌شود، بلکه بهتر می‌شود. شکوه این انتخابات بیشتر از شکوه انتخابات‌های قبلی است. انتخاب مردم انتخاب بهتر خواهد بود. اینها نکاتی است که در این تفکر هست. خب بحث شعر بهار هم بنا بر ذوق برخی از دوستان بود و ارتباط با آقای مشایی و آقای احمدی‌نژاد نداشت، دوستان گفتند نسبت به همین تفکر بهار یک کنگره شعری هم به وجود بیاوریم، کلیدش خورد و موافقت کردند گفتند خود شما هم در این نشست سخنرانی بکنید آقای احمدی‌نژاد هم قرار بود بیایند، ولی جلسه مهمی پیش آمد که نتوانستند در کنگره حضور داشته باشند. آقای مشایی آمدند و سخنرانی کردند، اتفاقاً متن سخنرانی ایشان دقیقاً همین است که شما بهار را اینطور هم نگاه کنید، اگر می‌خواهید انتخاباتی نگاه کنید، بکنید، ولی این صورتی که ما نگاه می‌کنیم هم نگاه کنید یعنی گفتند ما دعوایی نداریم. ما نگاهمان این نگاه است.

سؤال: در اجلاس عملی شیعه وحدت تقریب مذاهب هم شما خودتان هستید؟
به من هم گفته‌اند شرکت کنم، مثل یک مهمان. ما برگزار کننده نیستیم.

سؤال: اینها کارهای تبلیغات انتخاباتی محسوب نمی‌شود؟
برگزار‌کننده‌اش آقای میرتاج‌الدینی هستند. آقای میرتاج‌الدینی از مدت‌ها پیش بحث ائتلاف بین علمای جهان اسلام مد‌نظرشان است برای این که وحدت و هم‌اندیشی بین علمای جهان اسلام اتفاق بیفتد. خب از طرفی مسئله بیداری اسلامی در فازهای مختلف توسط آقای ولایتی تعقیب می‌شد. برای جوانان، زنان و اخیراً هم علما. رهبری هم در هر سه جلسه شرکت و سخنرانی کردند. اگر هم شرکت نکردند،‌ پیام دادند، ولی علما در جلسه شرکت کردند و سخنرانی کردند. این جزو وظایف آقای میرتاج‌الدینی بود چون ایشان مشاور رئیس جمهور در امور روحانیت است.

سؤال: گفته می‌شود این اجلاس با هزینه‌های میلیونی ترتیب داده شده. درست است؟
من نمی‌دانم هزینه آن چقدر است، اما هزینه آن خیلی کم‌تر از همایش‌های خارجی است، چون همایش بیداری اسلامی یک همایش خارجی محسوب می‌شود، در خارج برگزار نمی‌شود، اما مهمانان خارجی هستند. خب هزینه آمد و شد این مهمانان خارجی داده می‌شود. این همایش قرار است خارجی شود، یک دور در مصر برگزار شود و یک دور در داخل. این اجلاس داخلی مقدمه  ای است که در حقیقت بین علمای مذاهب ایران برگزار می‌شود، گفتند این را مقدمه اجرا می‌کنیم برای اینکه مباحثی کلید بخورد و یک مکتوباتی وجود داشته باشد تا بتوانیم این همایش را در جهان اسلام خصوصاً در مصر ان‌شاء‌الله با دانشگاه الازهر برگزار کنیم. قرار بود تقریب مذاهب همکاری کند و تقریب مذاهب هم اصلاً دولتی نیست، مستقل است. من امروز دیدم آقای اراکی گفته چون شائبه انتخاباتی بودن دارد، ما همکاری‌مان را قطع می‌کنیم. من این را یک مقدار بی‌وفایی می‌بینم، وقتی تعهدی بر انجام یک همکاری صورت گرفته، مقدمات تدارک شده، دعوت‌هایی شده، از اول هم معلوم بوده این کار باید در چه زمانی انجام بگیرد و بعد یک‌دفعه همکاری را قطع کنند و همکاران را در مسیر تنها گذارند این کار یک مقدار اخلاقی نیست و نمی‌دانم شاید آقای اراکی هم در جریان نبوده است. از شخصیت علمی و اخلاقی ایشان بعید است که یک دفعه این تصمیم را بگیرد.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی