تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

هوالحکیم
اهمیت تبیین
من این را به شما جوانانى که احساس مسئولیت میکنید، توى پرانتز عرض میکنم که تبیین خیلى اهمیت دارد. در مبارزات اسلامى، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلى اهمیت دارد و این را نباید از دست داد...
بله، روش اسلامى همین است. روش اسلامى تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامى بر بسیارى از این پیش‌زمینه‌هاى تاریخى و تربیتهاى غلط فائق بیاید و فائق آمد.
"امام خامنه ای"۸۷/۲/۱۴

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

آخرین نظرات
  • ۹ بهمن ۹۳، ۱۶:۲۱ - سید علی روح الامین
    عالی بود

متن کامل نامه مسعود ده نمکی به دکتر احمدی نژاد

تبیین | پنجشنبه, ۲ خرداد ۱۳۹۲، ۰۸:۴۵ ق.ظ

دوستان بزرگوار،حزب اللهی ها، حتما بخوانید و تامل کنید... 

به گزارش معیار متن کامل نامه مسعود ده نمکی به دکتر احمدی نژاد در روز 18 مرداد 1384 را می خوانید:

بسم‌الله الرحمن الرحیم

جناب آقای دکتر احمدی‌نژاد

سلام علیکم
گرچه می‌دانم هرچه به جلوتر می‌رویم، علی‌الظاهر دوران غربت شما در راهی که در پیش گرفته‌اید کمرنگ‌تر می‌شود و نباید با زیاده‌گویی موجبات تصدیع اوقات را فراهم کرد، اما برای یک بار و آخرین بار قبل از این ‌که رسما بر جایگاه مسوولیت خود تکیه زنید از باب وظیفه! نکاتی هرچند به ظاهر ناخوشایند را با وجودی که علم و درایت آن بزرگوار بر حقیر پوشیده نیست معروض می‌دارم. البته این جسارت را در پاکوبیدن‌های زمین صبحگاه دوکوهه و ... از شیرمردانی چون شما یاد گرفته‌ام و چه بسا امروز این خلق و خو را برخی از همان شیرمردان دیروز و قدرتمندان امروز از ما نمی‌پسندند.

برادر بزرگوار!
به صراحت بگویم، گرچه توان خود را برای حصول نتیجه در انتخابات صرف کردم اما در ته دل امید داشتم که با همه‌ی ترفندهای بدخواهان، نتیجه از آن دیگران باشد و ما هم‌چنان در موضع نقد و طلبکاری بمانیم! چون از امتحان به شدت می‌ترسیدم؛ چرا که قدرت به تعبیر مولا «مزامیرالرجال»_است، ولی بر حسب روایات قشر مثل مایی نیز برای اثبات این‌که «فقط او می‌تواند» باید امتحان دهد. [بحارالانوار – جلد 52 – ص 246 حدیثی از امام صادق(ع)] به شرط این‌که این انتظار مثبت و هدایت شده به سمت «الیس الصبح بقریب» همراه باشد.



برادر گرامی!
از کسانی که با صراحت تمام در اردوگاه دیگران و به طرفداری از آنها در عرصه‌ی انتخابات اعلام موضع کردند نگرانی نداشته باشید؛ چرا که حداقل صداقت آنها در بیان شفاف مواضعشان بر نفاق برخی مدعیان جبهه‌ی خودی ارجحیت دارد و برخلاف اینها اسلام و انقلاب و اصولش از آن طیف آسیب جدی ندیده است که قابل جبران نباشد.
در آینده‌ای نزدیک مشکل شما با کسانی خواهد بود که سال‌هاست یاد گرفته‌اند دیگران را نقد کنند و خود نقد نشوند و خود را پشت سر ولایت و انقلاب و ارزش‌ها مخفی کنند و نقد خود را مخالفت با اسلام و انقلاب و ولایت قلمداد کنند. نمود این دوستان مدعی کم‌مایه در همه‌ی عرصه‌ها مشهود است.
مدیریت‌های اجرایی و فرهنگی در عرصه‌های رسانه‌ای و هنر منسوب به آنها که قشری‌نگری و مونولوگ از آن می‌بارد.
جمود و تحجر و کم‌مایگی از بزرگ‌ترین آفت‌های قشر متاسفانه خودی است که صد متاسفانه این آسیب عمومیت پیدا کرده تا آن‌جا که عقب‌ماندگی آنها از تحولات زمانه باعث هزینه‌های سنگینی به نظام و انقلاب شده است.
آنها که خود را معیار حق می‌دانند و بر طبل «هرکه با ما نیست بر ماست» می‌کوبند از دایره‌ی کلام گهربار «اشداء علی الکفار رحماء بینهم» خارج شدند و بدین ترتیب با اتهام و انگ زدن به عناصر دلسوزی که سال‌ها پیش از دیگران متوجه این آسیب‌ها می‌شدند، موجب بریدگی، طرد و انزوای این افراد را فراهم کرده‌اند.

برادرم!
گفتمان عدالت که شعار غالب شما در انتخابات بود با هزینه‌ی آبروی بسیاری از این افراد فراگیر و در افکار عمومی جایگاه پیدا کرد وگرنه حضرت‌عالی نیز تصدیق می‌نمایید که صرفا با یک دوره تبلیغات این پذیرش همگانی حاصل نمی‌شد.
جنگ عدالت‌خواهی برخلاف دفاع مقدس هزینه‌هایی به سربازان گمنام خود تحمیل کرد که جز حضرت حق را بهای این هزینه‌ها نیست با این تفاوت که بر زخم‌های دفاع مقدس با تعیین درصد و سهمیه ارزش‌گذاری کرده‌ایم ولی بر زخم‌های سربازان جهاد عدالت‌خواهی، مرهمی نمی‌گذاریم که هیچ، حتی با خوشنام نخواندن آنها از این طیف پرهیز می‌کنیم.
این خصلت شاید در فیلم سرگذشت «زاپاتا» به خوبی نشان داده شده، آن‌جا که خود او که از شورشیان بر حاکم زمان خود بود و با حاضرجوابی و شجاعت، توجه آن حاکم را جلب کرد و وقتی نامش را پرسید و او در جواب با لحن خاص مکزیکی گفت «امیلیانو زاپاتا» و وقتی خود به قدرت رسید و فریادهای مردم در برابر تظلم‌خواهی آنها از برادرش و سر و صدا و شجاعت یکی از معترضین نسل جدید و پرسیدن نامش، او را به یاد روز اول قیام خود انداخت و به خود آمد و برادرش را تأدیب کرد.
امروز به جای پرهیز از آن مجاهدان باید به دنبال دلجویی از آنها باشیم که عدالت در این است و کاری را که دیگران با ما بعد از اتمام جنگ هشت ساله و با سر کار گذاشتن و طرد و نفی نسل جبهه و خون داده به بهانه‌ی شاداب کردن مردم و پایان تاریخ مصرف خون دادن‌ها انجام دادند به اسم‌های مختلف با اینها نکنیم.

آقای احمدی‌نژاد!

تحول‌گرایی مورد اراده‌ی شما با مقاومت سخت در جبهه‌ی خودی مواجه خواهد شد؛ آنها که از درک شرایط زمانه خود به نظر بنده یک دهه عقب هستند. گرایش این قشر به فعالیت‌های سیاسی و فرهنگی سازمان‌یافته از سال 78 به بعد نشان‌دهنده‌ی غفلت ده ساله آنها از سال 68 تا 78 است و جالب این است که با قدرنشناسی از خط‌ شکنان این عرصه‌ها پا در جای پای اسلاف مدیریتی خود گذاشتند.
اینها زیر بار حرف زور نمی‌روند [مگر این‌که زورش خیلی پرزور باشد] و این اقتضائات زمانه بود که آنها را وادار به پذیرش جوان‌گرایی و کار رسانه‌ای و حزبی و تشکیلاتی کرد وگرنه در لیست‌های انتخاباتی چند دوره‌ی گذشته روند چهره‌های تکراری و ثابت هم‌چنان ادامه داشت. البته حتی تاکید بر برخی مصادیق و مواضع در انتخابات اخیر نشان داد که چرخش‌های آنها تاکتیکی بوده نه اصولی و مواضع همین دوستان در انتخابات نشان داد که چقدر پایبند اصول‌اند!!! و تا کجا حاضرند تغییر قیافه دهند و پوست‌اندازی کنند و حرف‌هایی بزنند که دیگران را به پای همین اتهامات حذف و بی‌آبرو کردند.
اینها حتی در دفاع خود از ارزش‌ها و همین مقوله‌ی عدالت، مصلحت‌اندیش هستند نه اصولگرا. یادم می‌آید در سال 79 وقتی نامه‌ای برای آقای هاشمی نوشتم و از جایگاه ایشان نزد افکار عمومی برایش گفتم در آن زمان همین منتقدین امروز هاشمی او را رکن نظام می‌خوانند و برای منافع خود آرزو می‌کردند که او رییس مجلس ششم شود، این نامه را متهم به افراط‌گرایی و حتی نفوذی بودن می‌دانستند. اما امروز خود بی‌محابا حتی آن‌چه را که سزاوار نبود گفتند. راستی این چیزی جز منفعت‌طلبی و و به تعبیر امام علی (ع) عقب بودن از زمانه‌ی خود است!

آقای احمدی‌نژاد!
می‌دانم امروز شاید این حرف‌ها را جدی نگیرید اما دور نیست آینده‌ای که از این قشر، خون دلها بخورید و پشیمان از این شوید که چرا در همین اول کار تکلیف خود را با این مدعیان کم‌مایه و به تعبیر امام «مارهای خوش خط و خال ظاهرگرا» معلوم نکرده‌اید.
طلیعه‌ها و رگه‌های این خودبزرگ‌بینی دوستان را در کلام و بیانات به ظاهر هوادارانه و متکبرانه به وضوح می‌بینم «ما شما را رییس‌جمهور کردیم که فلان کنید ...» ای کاش یکی به اینها می‌گفت شما اگر قادر بودید کسی را رییس‌جمهور کنید، همان دوم خرداد هفتاد و شش این کار را کرده بودید.
چند سال پیش در مصاحبه با «ایسنا» گفتم که ما برای نجات انقلاب، نیاز به انقلاب در انقلاب داریم. اراده‌ی رهبری سال‌هاست که بر عدالت‌خواهی استوار است اما دوستان ناآگاه همان‌هایی که امر به معروف را سطحی کردند، همان‌هایی که مبارزه با تهاجم فرهنگی را سطحی کردند، عدالت‌خواهی را هم سطحی کردند و در سال امام علی (ع) فقط نهج‌البلاغه نفیس چاپ کردند و در میلاد امام زمان(عج) برایش کیک پنج تنی پختند، کسانی که برای کنفرانس برلین و مبارزه با بی‌حجابی حنجره پاره می‌کردند و تحصن برپا می‌کردند اما برای عدالت‌خواهی که رهبری سال‌هاست فریاد می‌زند احتیاط شرعی می‌کردند!
امروز اراده‌ی مردم (قاعده هرم) با اراده‌ی رهبری (راس هرم) توسط انتخاب شما پیوند برقرار کرده. مردم از شما توقع «انقلاب» دارند نه «رفرم». تسلیم فشار «ماستی‌ها» که هرچه می‌کشیم از این «غضنفری‌هایی» که به جای «مارادونا» گل در دروازه‌ی خودی می‌زنند! نشوید. آنها امتحان خود را پس داده‌اند. (البته تکلیف دیگران معلوم است به همین دلیل نامی از آنها نمی‌برم چرا که آنها حذف تاریخی شده‌اند) شما تافته‌ی جدابافته از مرزبندی‌های سیاسی برانگیخته شده‌اید. خود را با سرنوشت محتوم آنها که عدم اقبال و اعتماد مردم است پیوند نزنید، همان‌گونه که در عکس تاریخی روزنامه «شرق» نبودید و رای آوردید و اگر در آن عکس بودید شاید کسی این حرف‌ها را از شما هم باور نمی‌کرد. جامعه ایرانی امروز از هر دو جناح این حرف‌ها را باور نمی‌کرد و مشی مستقل شما بود که اعتماد عمومی را جلب کرد.

آقای احمدی‌نژاد!
من بر این باورم علی‌رغم این‌که همه عدالت را فریاد می‌زنند اما جامعه امروز ما تحمل عدالت را ندارد، همان‌گونه که جامعه بیست و پنج سال بعد از پیامبر (ص) نیز برای علی (ع) این تحمل را نداشت تا جایی که برادر او به اردوگاه معاویه رفت و بسیاری از نزدیکانش از او رنجیدند. کسانی که برای او و در کنار او شمشیر زده بودند در هنگام تقسیم قدرت توقع یک استانداری ناقابل! را داشتند اما علی (ع) از روی عدالت از آنها دریغ کرد. امروز بسیاری از همسنگران من و شما غرق در دنیاپرستی شده‌اند، دیگران که جای خود دارد. شکم‌ها برآمده و چرب و شیرین دنیا زیر زبان آنها مزه کرده است گرچه دوستدار انقلاب و مفتخر به جبهه و زندان و گذشته‌ی خود هستند. خیلی از همین عزیزان خواص انقلاب، بچه‌هایشان در اروپا و آمریکا مشغول تحصیل هستند. خیلی از همین‌ها در غقلب بنیادها و موسسات فرهنگی و ... صاحب سهام شرکت‌های گوناگون هستند گرچه سهم آنها از تکنوکرات‌های چپ‌نما کمتر است اما به تعبیر آقا «با دستمال کثیف نمی‌شود شیشه را پاک کرد». من آن اطرافیان علی (ع) را به مراتب شفاف‌تر از خیلی از این دوستان می‌دانم؛ چرا که اینها نه در جبهه‌ی عدالت‌خواهی شمشیر زده‌اند و نه آبرو داده‌اند، و فقط در نهایت پس از اطمینان از احتمال پیروزی شما سرکی کشیده‌اند و خود را به شما چسبانده‌اند اما همه طلبکارند و به کمتر از وزارتخانه و غیره هم رضایت نمی‌دهند، باز انصاف طلحه و زبیر که به استانداری قانع بودند!
می‌دانم از این سخنان می‌رنجید و می‌رنجند! اما این برادر کوچک خود را ببخشید، چنان از این دوستان ملولم که خواستم قبل از این‌که شما در این خیزش عدالت‌خواهی که امروز علمدار آن شده‌اید قربانی شوید هر آن‌چه را که در دل دارم بیان کنم تا شاید عذاب وجدان نداشته باشم.
اگر بخواهید عدالت را اجرا کنید، باید آن را از اقربا شروع کرد. اقربای من و شما با کم‌مایگی و بحران تقوا همراه هستند [البته خودم از همه بدتر] به راحتی دیگران را تکفیر و همدیگر را نفی می‌کنند، امروز در جبهه خودی چند نفر را می‌شناسیم که همدیگر را قبول داشته باشند؟ البته بعضی وقت‌ها برای پز روشنفکری «اشداء علی الکفار» ما با «رحماء بینهم» جابه‌جا می‌شود. دیگران آزادانه هرچه می‌خواهند می‌گویند و تمام امکانات نظام صرف تامین امنیت و امکانات آنها می‌شود تا ثابت کنیم که بله ما طرفدار دموکراسی و آزادی بیان هستیم ولی کوچک‌ترین نقد را از درون جبهه‌ی خودی برنمی‌تابیم.

برادرم!
دایره‌ی اصولگرایی و عدالت‌خواهی را در چند نفر اطرافیانی که شاید امروز دایره‌ی آنها مقداری وسیع‌تر شده و کسانی را که تا قبل از پیروزی چشم دیدن همین شعارهای عدالت‌خواهی را نداشتند خلاصه نکنیم.
انحصارطلبی آفت هر دو جریان عمده کشور است. همین انحصارطلبی است که چشم حضرات را بر واقعیت‌های جامعه‌ی ما بست و تا روز انتخابات نمی‌توانستند باور کنند که مردم، چشم و گوش بسته در خدمت فرمان و بیانیه و نظرسازی! ببخشید نظرسنجی‌های آنها نیستند.
روزی در دوران بحران 78 در روزنامه‌ی کیهان جلسه‌ی همدلی مطبوعات خودی برقرار شده بود، من در آن‌جا گفتم این جلسه همدلی نیست بلکه جلسه باجناق‌هاست! و صد البته باجناق‌های سیاسی همدل نمی‌شوند، صرفا این منافع و تهدید مشترک است که امروز ما و شما را کنار هم نشانده، نه تکلیف و تقوای سیاسی!
نمود این باجناق‌ها در انتخابات عیان‌تر شد و فردا در تشکیل دولت و سهم‌خواهی‌ها در بین این عزیزان واضح‌تر خواهد شد.
خود اجتهادی این جماعت کار را به جایی می‌رساند که حتی اجتهاد در مقابل نص می‌کنند، فرامین رهبری در باب عدالت‌خواهی و پرسشگری از مسوولین را خط‌کشی کرده و منحصر در انتقاد از طیف مقابل می‌کنند.
بعد از تعطیلی نشریه «شلمچه» توسط دولت، عرض من به عزیزی! این بود «همه به ما فحش می‌دهند هم چپ و هم راست حتی مثلا برخی حزب‌الهی‌ها» ایشان فرمود «این خوب است این یعنی استقلال!» اما عجب دردی دارد این استقلال که حتی منسوبین به ایشان هم از آن خوششان نمی‌آید چرا که ...
راستی همین استقلال است که باعث می‌شود تا مرغ عزا و عروسی شویم و نشریه «جبهه» را هم همراه پایگاه‌های دشمن برای ایجاد توازن ببندند. امروز حتی نمی‌شود نظر آقا را برای خودی‌ها گفت! چرا که همه برای خودشان آقا شده‌اند و صاحب اجتهاد [البته یقینا این حرف‌ها را تا به حال علی‌رغم تمام فشارها از من کسی نشنیده چرا که معتقدم ما باید سنگر ولایت باشیم نه این‌که ایشان را سپر بلای خود کنیم].

جناب آقای احمدی‌نژاد!
شاید حامل نامه بهترین شاهدی باشد که این حرف‌ها را برای شما تصدیق کند اما من با دلی شکسته از گذشته‌ای تلخ برایتان نوشتم تا شاید کمکی باشد برای اطلاع از آینده‌ای سخت که در انتظار است.
چه‌قدر از دوستان خودی را سراغ دارید که در باب عدالت جرأت ورود در حوزه مصادیق را داشته باشند و این کار را کرده باشند و به همین نسبت توقع همرزمی از آنها داشته باشید، وگرنه رای و حمایت و بیانیه خرجی ندارد؛ بگذار شیپور جنگ نواخته شود ...
می‌ترسم از این‌که همین‌ها فردا مدیران عرصه‌ِی فرهنگ و هنر و سیاست شوند و در مدار بسته مثلا خودی‌های هم‌محفل به نام شما عرصه را بر دیگران تنگ کنند.
می‌ترسم از کسانی که از دین فقط ظاهر و قشر آن را گرفته و «العدل اساس الاحکام» را نادیده گرفته‌اند.
سینما و هنر را فقط در «سجاده» و «نماز» و «ریش» و جنگ را در «حاجی» که «سیداش» را کشته‌اند خلاصه کنند. همان‌گونه که کردند و از سر تفریط و حدیث نفس عشق‌های مثلثی را به جبهه و جنگ نسبت دهند که داده و می‌دهند!

برادرم!
وقتی دیدم برای نماز جمعه به «چهارراه لشگر» دانشگاه آمدی اشک شوق ریختم گرچه می‌دانم شمشیرها در کمین‌ات نشسته‌اند. اما فکر می‌کنم اینها این بار به جای کشتن رجایی و اسطوره شدن‌اش به دنبال ترور شخصیت و بی‌اعتبار کردن او و ناکارآمد جلوه دادن دولت و کارگزارانش هستند.
وقتی دیدم شعار «پاک باش و خدمتگزار» را بر روی پوستر تبلیغاتی شما زده‌اند شباهت بین شعار شما و مرحوم ابوترابی مرا به فکر واداشت، او که قدرش مجهول ماند و اگر بود تنها گزینه‌ی پیشنهادی من برای دولت حضرت‌عالی بود، او که حتی دشمن بعثی و صلیبی‌ها در تمجید او به زبان آمدند اما دو جناح عمده کشور در انتخابات با ترفند نام او را در لیست نگنجاندند، او که سید آزادگان بود و از بسیاری مسوولین فعلی ما مردتر در پایبندی به مرام و مسلک امام و عامل به این شعارها اما وقتی وارد عرصه‌ی اجرا شد با سوء رفتار برخی کار به جایی کشید که گروهی از همین اسرا در مقابل ستاد آزادگان شعار مرگ بر ... سر دادند!!

من از این فردا می‌ترسم. فردایی که اگر بیاید توسط دشمن رقم نخواهد خورد!
دوستانی که خود از بیت‌المال خرج میلیاردی برای ساخت فیلم‌های بی‌خطر کم‌مایه تاریخی می‌کنند و هنر دینی مورد نظر امام هنر متعهد و فریادگر «جنگ فقر و غنا» و نقد قدرتمندان را نادیده گرفته‌اند.

برادرم!
با یک گل بهار نمی‌شود!
در شهرداری دیدید که چگونه بسیاری از دوستان که وارد سیستم شدند تغییر رنگ دادند .این سیستم تخریب‌گر است باید آن را تخریب کرد. اما یقین دارم مجاهدت شما حتی اگر نتیجه ندهد شما مأجور هستید. همان‌طور که آمدنت خرق عادت بود، به عنایت همو کارت نیز خرق عادت خواهد بود ان‌شاءالله.

برادرم!
مردم و جوانان و نخبگان همه تشنه‌ی محبت هستند، برخوردهای دگم دوستان، بسیاری را در معرض خروج و قهر از دامن انقلاب قرار داد. بسیاری از سر لجاجت با این طیف در موضع مخالف هستند. من در هر دانشگاهی که برای صحبت وارد شده‌ام این را به عیان دیده‌ام. این لبخند قشنگ‌تان را از ما و مردم و حتی مخالفین دریغ نکنید.
نگذارید به اسم شما با مردم و نخبگان هنری تندی و تنگ‌نظری کنند. اگر دیدید بسیاری از خودی‌ها مثل «حاتمی‌کیاها» بیانیه حمایت از دیگری دادند نه از سر شناخت «احمدی‌نژاد» بلکه از ترس کسانی است که به اسم احمدی‌نژادها و امثال بچه‌های جبهه و جنگ به آنها سخت گرفته و حتی ظلم کرده‌اند وگرنه مگر می‌شود از امثال «حاج کاظم» «آژانس شیشه‌ای» ترسید!!!
در این واپسین ساعات انتقال قدرت به برادری که از فردا دیگر باید در موضع پاسخگویی باید باشد، به برادری که اگر دیگر فهمید خلخال از پای پیرزن یهودی کنده شده، جا دارد دق کند، عرض می‌کنم که همان‌گونه که در فیلم قبلی نشان دادم نه تنها این‌که خلخال از پای مردم کنده می‌شود که نوامیس خلق‌الله برای لقمه نانی به تاراج می‌روند و آن‌چه در این فیلم آوردم به شرافتم سوگند راست است و ثواب دفاع از آن به قول برخی دوستان «فواحش»، به ثواب همه سوابق جبهه و جنگ و خون دادن‌هایم می‌ارزد و در فیلم بعدی هم که در باب عدالت است به نام «کدام استقلال؟ کدام پیروزی؟» نشان داده‌ام که چگونه دو جناح! ببخشید دو تیم فوتبال در کنار همه‌ی جنگ و دعواهای خود در یکجا به هم می‌رسند و دیگران می‌فهمند که سر کارند، می‌گویم که یکجایی آبی و قرمزهای سیاسی و اقتصادی به هم می‌رسند و آن هم منافع مشترک است!!! همان‌طور که فرامین آقا در باب مبارزه با مفاسد اقتصادی و تحمل‌گرایی تعطیل می‌گذارند شما را هم ...
شاید تعبیر «ماکیاولی» در وصف جامعه‌ی سیاسی امروز ما تطبیق پیدا کند که یا باید در اردوگاه شیران باشی یا اردوگاه روباه‌ها که اگر مکر روباهان تو را تهدید کرد قدرت شیران به دادت برسد و اگر قدرت شیران تو را تهدید کرد مکر روباهان!! عدالت‌خواهی پا بر روی دم شیران و روباهان است.
منتظر روزی هستم که قربتا الی الله به رویت تیغ بکشند، البته اگر این‌گونه بمانی!!

دیباچه!
بنده‌ی خدایی در اربعین امام خواب دید که گروهی از دوستان در کنار شیشه‌ای که جنازه‌ی امام در آن قرار داشت در حال دعوا هستند خوب که نگاه کرد دید همه دارند بر سر لنگه کفشی دعوا می‌کنند تا بپوشند. وقتی اعتراض کرد که چرا در این شرایط دعوا می‌کنید او را هم قاطی دعوا کردند. امام به او گفت خودت را وارد دعوای لنگه کفش نکن! وقتی وارد جام شد امام به او لطف فراوان کرد ولی یک چیز دیگر به او گفت «من نتوانستم که اینها را ...» هرچه به ساعت رحلت نزدیک‌تر می‌شد جسم امام کوچک‌تر و کوچک‌تر می‌شد و همه در کنار سفره‌ی ولیمه منتظر بودند، با پیراهن‌های مشکی!!
این لنگه کفش (قدرت) به تعبیر امام علی وقتی ارزش دارد که برای دفاع از حقوق مردم و عدالت باشد و امروز که در دست شماست اگر جز در این راه صرف شود فقط شما را گرفتار دعوایی کرده که هیچ خیری ندارد جز کتک‌کاری سیاسی که تا چهار یا هشت سال طول دارد.
از این به بعد اگر چیزی بنویسم و چیزی بسازم از باب تکلیف است بسان چشمی که باز است تا عیب‌یابی کند و این را بزرگ‌ترین خدمت به کسی که دوست دارم می‌دانم گرچه می‌دانم برای ما هم دوره‌ی سختی خواهد بود.

دوستدار و دعاگوی شما
مسعود ده‌نمکی

  • تبیین

مسعود ده نمکی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی