10 دلیل برای حمایت از مشایی
به کدامین گناه
فی المقدمه عرض کنم که بنده از اولین هایی بودم(یم) که در سال 87 در مقابل سازمان میراث فرهنگی جریان اعتراضی بر علیه مشایی (در ماجرای دوستی با مردم اسرائیل) تدارک دیدیم و شدیم تیتر یک کیهان!. عمل ما اما یک جریان عادی بود و در کل برای جنبش ما یک مسئله روزمره(!) محسوب می شد. اما جریان اقای مشایی چیز دیگر بود. از یک طرف پا فشاری ایشان بر حرف های خود، از طرفی حمایت های بی دریغ رئیس جمهوری و از طرف دیگر جریان رو به تضاعف مخالفت و اعتراض نسبت به ایشان که با یک سیر صعودی تمام کشور را پر می کرد. این اولین، اما آخرین نبود. مشایی هر جا لب به سخن می گشود سیل توهین ها و تهمت ها (ی با نیت ثواب!) بود که روانه روح ایشان(!) می شد. همین مسأله موجب حساسیت مضاعفی شد تا پیگیر سخنانشان در این چند سال باشم.
واقعیت آن است که اگر سخنان رحیم مشایی را بدون هیچ شناختی از او بخوانی به اشاره ی سر و دست و زبان و قلب تأیید خواهی کرد. اما وقتی از زبان رسانه ها (خصوصاً خواصیون مجلس!) به سمع مبارک برسد، رنگ از رنگ دان قضیه می پرد! و احساسی از جنس حضور و درک غلبه یافتی که یا صاحب وحشت مددی فرما که این جاسوس فوق العاده کارکشته ی سازمان های اطلاعاتی که نمی دانم به کفاره چه گناهی نازل شده! را محو و نابود ...
بینی و بین الله چند تا از سخنرانی های مشایی را کامل و از زبان خود ایشان گوش کرده ایم؟ آیا سخنان ایشان در جمع هنرمندان در باب موسیقی را کسی می تواند با حجت عقلی رد کند؟ یا مدیریت انبیا را که عین سخنان امام است را می تواند؟ ووو
ما خود نقد هایی جدی بر ایشان داریم، اما مشکل ما نقد نیست! فحاشی و بد دهنی و انگ زنی است. عزیزانم، برادرانم، خواهرانم، آبروی مؤمن از حرم امن الهی بالاتر است. قرآن می فرماید با دشمنانتان هم به عدالت رفتار کنید (یعنی در بدترین حالت). و عدالت حکم می کند که با عقل و منطق خود (نه حتی فلان آیت ا...) تصمیم بگیریم.
علی ای حال حقیر 10 دلیل (آن هم فقط از نوع دم دستی اش!) که مرا برای حمایت از ایشان ترقیب می کند را سیاهه کردم. امید که با همدلی و نقد پذیری به وحدتی شایسته دست یابیم.
چرا مشایی؟
آزاد اندیشی و مخالفت با تحجر: سوای از درست و غلط بودن اندیشه های این مرد، نحوه ی مواجهه جریان مخالف، هر منصفی را انگشت به دهان می گذارد. عمل مخالفان که متأسفانه عمده جریان فرهنگی کشور را نیز به دست دارند همش تو دهنی بود! همه اش خفه شو و بشین سرجات و می کشمیت و فحش و بد بیراه بود. حیرت زده در آرزوی چند حرف غیر مغرضانه ماندم!. اطمینان دارم که با روی کار آمدن ایشان خود به خود یک فضای آزاد اندیشی و آزدی فکری خوبی در کشور حاکم می شود. چرا که متوجه می شوند، اگر خداوند بخواهد عملی صورت پذیرد کسی جلودار آن نخواهد بود. متوجه می شوند که با شانتاژ کاری پیش نمی رود. . این تو دهنی ملت ان شا الله بسیاری از آنها را به تغییر رویه باز می دارد.
ثبات نظر و از هیاهو نترسیدن: مشایی اما برعکس عده ای، دلی صاف و زلال دارد و اهل تقیه های بی مورد نیست. او با دلایل عقلی و استدلال، عقاید خود را بیان می کرد. آنچه در این بین تأمل برانگیز بود برخورد های سلبی، ناشیانه، قالبی و سیاسی آن هم از سوی کسانی که قبله ی فکری من و بیشماری دیگر، بودند، بود. انگار هر کس مسلمانیش را با نفی مشایی اثبات می کرد. چه کسانی چه اساتیدی چه بزرگانی. اما این همه موجب تغییر نظر او نشد و با شهامت به تبیین نظرات خویش پرداخت.
حرف نو و بسط و عملیاتی کردن نظریات دینی در لایه های سیاسی کشور: مشایی سخن از افتخارات ایرانیان می کرد که لااقل برای منی که تنها نفی و برائت تاریخم را آموخته بودم. برای منی که آموخته بودم تاریخ از 1392 سال پیش شروع می شود، حرفهای تأمل انگیزی بود. خدای من، چه حرف هایی، آنهم در سطوح ارشد مدیریتی، این حرف ها همیشه اَخ بود! برای نخستین بار احساس یک تکه شدن با تاریخ چند هزار ساله ام احساس هویت تاریخی احساس یک ملت و یک امت بودن را فارغ از بعد زمان فهم کردم. او به من آموخت که بار دیگر در مورد برداشت هایم تجدید نظر کنم. به او ایراد می گرفتند که تو را چه به این حرفها، کار خودت را بکن! متوجه نبودند که این مشی سیاسی او و احمدی نژاد در این چند سال بود که توانست شعائر دینی و انقلابی را در سطح ملی و فرا ملی بر جسته و احیا کند. مگر جز این است که سیاست اما عین دیانت ماست؟
ابتکار عمل و خلاقیت بالا: ابتکار او در جذب ایرانیان خارج از کشور، به نحوی آشتی دادن آنها با نظام و استفاده از این ظرفیت عظیم، اما مغفول مانده ی نظام و نیز تلاش برای تأسیس دانشگاه بین المللی ایرانیان، حقیقتاً در خور تحسین بود. گرچه که جهالت عده ای موجب ابتر ماندن آن نیز شد. دیدار های ایشان با قشر هنرمندان و به نوعی با قطعات فراموش شده ی پازل نظام، که نقش فرهنگی به سزایی را ایفا می کنند، در خور تحسین است. نیز تأسیس مرکز مطالعات ملی جهانی شدن و ...
ولایت مداری: به عکس آنچه در فضای شانتاژ گونه ی رسانه ای تبلیغ می شد، هرچه تحقیق می کردم مخالفتی از جانب رهبر (جز در چند مورد کوچک نظری) نیافتم، اتفاقاً تشر های رهبری متوجه مخالفان(مخالفانِ پر مدعا اما صم بکم عمی) بود. مثه همین قضیه ی معاون اولی آقای مشایی که آقای مشایی به فاصله ی یک ساعت در نامه ای خود را سرباز ولایت معرفی کرد و استعفا داد. اما سیاست زدگان دیدیم که چه ها کردن و پاسخ متعاقب رهبری را هم داریم. خدا وکیلی چه کسی ولایت پذیر و چه کسی ولایت گریز است؟ مگر به حرف و سخن است؟. به علاوه تعریفی که آقای مشایی از ولایت ارائه می کند (که عدم درک درست آن منشأ بسیاری از تهمت ها به ایشان است) اتفاقاً شأنی بالاتر و همه گیرتر ایجاد می کند. تعریفی که خیلی از کسانی را که با نظام بر اثر عملکرد خودکامانه ی برخی آقایان (چسبیده بر پای ولایت) با نظام قهرکرده اند را دوباره بر سر یک سفره می نشاند. (در پست "انحراف از تحجر" این تعریف را تا حدودی باز کردم)
روحیه ی ایمان و مقاومت: مشایی در این 4 سال و به طور اخص در این دو سال اخیر نشان داد که اگر انسان از یک ایمان قوی برخوردار باشد، چطور قادر خواهد بود در مقابل یک لشکر بایستد. نقل شده پدر شهید ریکایی (صاحبخانه ی ایشان) به جهت خیل تهمت ها به آقای مشایی، و از طرفی مشاهده ی مظلومیت و بی گناهای ایشان یک شب روانه ی بیمارستان شد.
توان اجرایی و مدیریتی بالا: او از چنان ظرفیت اجرایی برخوردار است که رئیس جمهور هجده مسئولیت همزمان به ایشان می سپارد و الحق که شایسته عمل می کند.
اتحاد: کمی که هیاهوی مافیای رسانه ای را نشنیده بگیری، متوجه می شوی که برخلاف ادعاها، مشایی موجب اتحاد و همدلی بین مردم عامه با گرایشات مختلف است. یعنی درست همان چیزی که امروز و با توجه به اتفاقات چند سال گذشته شدیدا به آن احتیاج داریم. او بر اصولی تکیه می کند که جذب حداکثری رخ دهد؛ اصولی که قطعاً خلاف شرع نیست، تنها عمق بیشتری دارد.
عمیق و صاحب نظریه: نظرات ایشان در مسائل گوناگون از موسیقی گرفته تا مکتب ایران ، از مدیریت انبیا تا ظهور منجی، همه و همه نشان ازعمق فکری ایشان است. حجت الاسلام شریف زاده استاد حوزه دانشکاه با 30 سال سابقه دروس حزوی و صاحب تألیفا فراوان در بیان عمق فکری مشایی می گوید"من در همان پنج، شش جلسهای که یک سال و نیم پیش با هم داشتیم احساس نوعی عمق و دقت در آقای مشایی کردم. وقتی که ایشان مطالبش را عرضه کرد پی بردم که دریافتهای عمیقی از دین دارد؛ اما نمیدانستم چرا. چون من نه با سوابق تحصیلی ایشان آشنا بودم، نه با سوابق دینی و نه با سوابق اجتماعیشان. اما وقتی مطالبشان را شنیدم، فهمیدم بسیار عمیق، دقیق و ظریف است. برخی از این ظرافتها را وقتی از آقای مشایی شنیدم متحیر شدم چون بعید میدانستم کسی به این ظرافتها توجه داشته باشد. من در فلسفه و عرفان کار جدی کردم و بیشتر ظرافتهای مطالب آقای مشایی را از سنخ ظرافتهای عرفانی دیدم. و بعد تعجب کردم که مگر ایشان مطالب عرفانی خوانده؟ و با خودم میپرسیدم آقای مشایی ممکن است این مطالب را کجا آموخته باشد که به این نکات ظریف و دقیق توجه دارد. مساله این نبود که صرفا یک صحبتی از دهان ایشان خارج شود و احیانا بشود این صحبت را بر یک مبنایی از عرفانی حمل کرد؛ مساله جدیتر از این بود. ایشان مطلبی را دقیق ترسیم میکرد. این نشان میداد که به دقت آن معنا را دریافته است. این موضوع در چند جلسه تکرار شد و برای من مسلم شد آنهایی که به آقای مشایی ایراد میگیرند در واقع مطالبشان را درک نمیکنند. "
قاری ممتاز قرآن، سخنور بسیار توانا، جوان و با نشاط، ساده زیستی، تفکر جهانی.
منبعhttp://azad-fekri.mihanblog.com/post/3