تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

تبیین تفکر و راهبردهای انقلاب اسلامی

تبیین"انقلاب اسلامی"

هوالحکیم
اهمیت تبیین
من این را به شما جوانانى که احساس مسئولیت میکنید، توى پرانتز عرض میکنم که تبیین خیلى اهمیت دارد. در مبارزات اسلامى، در همه حال تبیین - بیان واقعیت و رساندن واقعیت؛ تبلیغ، بلاغ - خیلى اهمیت دارد و این را نباید از دست داد...
بله، روش اسلامى همین است. روش اسلامى تبیین است و همین تبیین‌ها موجب شد که انقلاب اسلامى بر بسیارى از این پیش‌زمینه‌هاى تاریخى و تربیتهاى غلط فائق بیاید و فائق آمد.
"امام خامنه ای"۸۷/۲/۱۴

نقل مطالب با ذکر منبع بلامانع است.

آخرین نظرات
  • ۹ بهمن ۹۳، ۱۶:۲۱ - سید علی روح الامین
    عالی بود

جریان انحرافی؛ اسم رمز پروژه حذف جریان مدیریت مردمی

تبیین | چهارشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۳۳ ق.ظ

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تضاد اصلی در کشور ما حول تضاد مدیریت مردمی و مدیریت ضد مردمی شکل گرفته است / کلید واژه جریان انحرافی اسم رمز پروژه ای بود که جریان مدیریت مردمی را در کشور حذف کند، طبیعتا پشت پرده اصلی این پروژه همان هسته مرکزی مدیریت ضد مردمی است.
شبکه ایران / عبدالرضا داوری؛ متولد فروردین 1352 و دارای مدرک دکترای اقتصاد از دانشگاه کارلینس نیویورک می باشد. وی مشاور سابق وزیر کشور و رییس سابق مرکز مطالعات راهبردی وزارت کشور بوده است و در حال حاضر عضو هیئت علمی جهاد دانشگاهی دانشگاه تربیت مدرس و مدیرمسئول روزنامه شهروند می باشد. مشروح گفت و گوی وی با پایگاه دانشجویان انقلابی را در ادامه می خوانید:

 

در حال حاضر فضای سیاسی کشور در روزهای پس از انتخابات را چگونه ارزیابی می کنید؟

واقعیت آن است که تکثر موجود در عرصه سیاسی کشور اصالت ندارد. وقتی قرار است صحنه ای سیاسی را تحلیل کنیم ابتدا باید ببینیم که در آن عرصه تضاد اصلی در کجا در حال شکل گیری است چون ممکن است در یک عرصه رقابتی ، دهها گروه حاضر باشند اما چون رقابت آنها حول تضاد اصلی شکل نگرفته عملا از چنان اشتراکی برخوردار هستند که اصولا رقابت واقعی معنا نشود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و یا حتی اگر بخواهید دقیق تر سخن بگوییم از دوران مشروطیت تا امروز تضاد اصلی در کشور ما حول تضاد مدیریت مردمی و مدیریت ضد مردمی شکل گرفته است که باید در یک مجال وسیعتر توضیح بیشتری داده شود. واقعیت این است که بسیاری از صورت بندی هایی که در فضای سیاسی کشور در سالهای اخیر انجام شده، پایه و اساس علمی و کارشناسی ندارد، به عنوان مثال تقسیم بندی فضای سیاسی ایران به دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا مبنای کارشناسی و علمی ندارد.

یعنی این دو طیف فکری مشخص نیست به چه اصولی از نظر علمی در سیاست پایبندند؟

نه، منظورم این است که تضاد اصلاح طلب – اصولگرا تضاد اصلی نیست و نمی تواند جامعیت شکاف سیاسی در ایران را به دقت توضیح دهد، یعنی اگر تضادی هم به نام اصلاح طلب و اصولگرا داشته باشیم این تضاد حداکثر یک تضاد فرعی است و تا زمانی که تضاد اصلی را نشناسیم نمی توانیم فضای سیاسی کشور و بویژه فضای انتخابات آینده را تحلیل کنیم. درسطح فرا گفتمان ، دال مرکزی که تمام تحولات یکصد سال اخیر ایران و بویژه تضاد گفتمانی انتخابات آینده را می تواند توضیح بدهد تضاد گفتمانی مدیریت «مردمی» و مدیریت «ضد مردمی» است؛ درون این دال مرکزی 4 دال فرعی را در حوزه های اقتصاد، فرهنگ و اجتماع، سیاست داخلی و دیپلماسی می توانیم تشخیص دهیم.

در یکصد سال اخیر فضای عرصه عمومی جامعه ایران همواره دو قطبی بوده و تا زمانی که مساله مالکیت در ایران بر اساس نظریه مالکیت دوگانه شهید صدر حل نشود این فضا همچنان دو قطبی خواهد ماند . این دو قطبی مداوماً در سالهای مختلف بازتولید شده است، یعنی آنچه که در انتخابات سوم تیرماه سال 84 اتفاق افتاد از جنس همان دوقطبی است که در دوم خرداد 76 اتفاق افتاد و باز هم از جنس همان دوقطبی است که در 22 خرداد سال 88 اتفاق افتاد و حتی مبانی ایجاد دوقطبی کاذب سازش – مقاومت هم که در 24 خرداد 92 ظاهر شد بر ریل تحولات گذشته پیش رفته است. در واقع همه این دوقطبی ها از جنس همان محوری است که از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی بهمن 57 تمام تحولات ایران حول آن شکل گرفته اند. این دوقطبی ها که در طول تاریخ مداوما تکرار و باز تولید شده اند؛ در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم هم امتداد داشت .

در حوزه اقتصاد دو قطبی مدیریت مردمی و مدیریت ضد مردمی خود را در قالب تضاد بین جامعه گرایی و بازار گرایی نشان خواهد داد. جامعه گرایی در حوزه اقتصاد به این مفهوم است که جامعه گرایان اقتصاد را تابع سایر عرصه های جامعه و تابع حوزه های ارزشی و فرهنگی می دانند در حالی که بازار گرایان اعتقاد دارند که این که جامعه و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی باید تابع پارامترهای اقتصادی باشد و این جامعه است که باید خود را با شاخص های اقتصادی تنظیم کند که من در این خصوص مقالات متعددی نوشتم.

در حوزه سیاست داخلی، مدیریت مردمی اعتقاد دارد که سیاست باید با مشارکت عامه و نقش آفرینی آحاد مردم تدبیر شود،در حالی که مدیریت ضد مردمی اعتقاد دارد که سیاست باید در حوزه جامعه مدنی و نخبگان حزبی محدود باشد و آحاد مردم مشارکتی محدود داشته باشند و مشارکت حداکثری در محدوده احزاب و سازمانها و گروهها قرار گیرد.

به نظر شما علمی تر و کاربردی تر نیست؟

اصلا این طور نیست. اولا آنچه به عنوان کار کارشناسی و علمی در حوزه های حزبی تعریف می شود تماما برای تامین منافع افراد ذینفوذی است که عقبه پنهان احزاب را شکل می دهند. مهمترین ویژگی حزب مداری تبعیت از منافع افراد ذی نفوذ در جامعه خواهد بود؛ تجربه ثابت کرده احزاب در هیچ کجای دنیا به سمت کار کارشناسی واقعی مبتنی بر علم نمی روند و تنها به دنبال تامین منافع اصحاب قدرت و گروه های ذی نفوذ در جامعه حرکت می کنند. ثانیا نتیجه مستقیم مشارکت سیاسی از نوع حزب مدار این است که مشارکت مستقیم مردم را محدود می کند در حالی که اعتقاد داریم مردم باید سرنوشت خود را مستقیما تعیین و تدبیر کنند و انقلاب اسلامی نیز از مسیر حضور یکپارچه مردم به پیروزی رسید ؛بنابراین تفاوت مدیریت مردمی و مدیریت ضد مردمی در نحوه صورت بندی مشارکت مردم شکل می گیرد . این که آقای دکتر احمدی نژاد گفت انتخاباتی می خواهیم که صددرصد مردم در آن حضور داشته باشند و یا اینکه فضا رابه سمتی نبریم که صرفا 3000 فعال اقتصادی داشته باشیم و 76 میلیون ایرانی کارگر این 3000 نفر باشند و باید آحاد مردم در حوزه های اقتصادی نقش ایفا کنند ناشی از تفاوتهای رویکردی در همین حوزه است و اینها همه نشان می دهد که احمدی نژاد اسطوره مدیریت مردمی است.

مساله بعدی محور فرهنگی اجتماعی است که مدیریت مردمی در این خصوص معتقد است که باید سیاست فرهنگی مبتنی بر رویکردهای فطری در جامعه سازماندهی شود مدیریت مردمی معتقد است بر اساس مبانی دینی و اعتقادی اسلامی مان ، آحاد جامعه از فطرت هایی پاک برخودارند و وقتی شما به فطرتهای عامه مردم و جامعه مراجعه می کنید آنها مسیرهای درست را در حوزه های فرهنگی و اجتماعی طی می کند، در حالی که مدیریت ضد مردمی معتقد است که باید ما فرهنگ عمومی جامعه را چنان مدیریت کنیم که منافع گروه های خاص و محدود سیاسی و اقتصادی تامین شود.

انتقاداتی که به سیاستهای فرهنگی آقای احمدی نژاد در دو دولت نهم و دهم وارد می شد به خصوص در 4 سال دوم از این مساله ناشی می شود؟ برخی معتقدند که وی در خصوص سیاست های فرهنگی که در سال 84 از آن سخن می گفت عقب نشینی کرده است…

آقای احمدی نژاد در هر دو دوره انتخابات 84 و 88 سخنانش در حوزه فرهنگی و اجتماعی یکسان است و بر مبانی رویکرد فطری اتکا دارد. اگر سخنان آقای احمدی نژاد را در سال 84 با اکنون مقایسه کنیم می بینید که رویکرد ایشان هیچ تغییری نکرده است،منتها در دوره اول ریاست جمهوری به جهت شرایط خاص سیاسی و اجتماعی کشور فرصت کمتری برای بروز دیدگاه های فرهنگی وی مهیا بود و در عین حال جریانی که در دولت نهم سیاست های فرهنگی را دنبال می کردند نگاه رییس جمهور را قبول نداشتند، یعنی در دوران وزارت آقای صفار هرندی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت نهم نگاه فطرت گرای رییس جمهور را قبول نداشت.در سیاست خارجی جریان مدیریت مردمی اعتقاد دارد که باید مسیر توسعه را بر اساس توانمندی های درونی و ملی ساماندهی کنیم و مناسباتمان را با دنیای خارج نیز بر اساس توانمندی های ملی پیش ببریم که بتوانیم از مواضع برابر با جهان خارج در تعامل قرار بگیریم. اما مدیریت ضد مردمی چون ریشه های مردمی ندارد، براساس اصل بقاء داروین معتقد است که جمهوری اسلامی زمانی توسعه پیدا می کند که خود را با محیط پیرامون سازگار کند و در مناسبات حاکم بر نظام بین الملل ادغام شود و باز اعتقاد دارند که این اقتصاد است که باید جهت سیاست خارجی ما را تعیین کند نه ارزشهای فرهنگی و باورهای سیاسی و ارزشی در واقع همان تفاوت جامعه گرایی و بازار گرایی خود را در اینجا نیز نشان می دهد،یعنی بازارگرایان سیاست خارجی را تابع اقتصاد می خواهند. از زمان مشروطه که نقاط ابتدایی تماس جدی بین ایران و غرب ایجاد می شود، تضاد مدیریت مردمی با مدیرت ضد مردمی در کشورمان شکل گرفته است که یک طرف این تضاد آحاد مردمند و یک طرف آن یک گروه محدود از صاحبان سرمایه که در مقاطعی از تاریخ این گروه خاص پیروز شده و در دوره هایی هم مردم پیروز شدند. به عنوان مثال در سال 76 آقای خاتمی با گفتمان مدیریت مردمی وارد عرصه انتخابات شد اما پس از پیروزی در انتخابات به تدریج به سمت رویکرد دفاع از صاحبان سرمایه پیش رفت، واقع امر این است که گفتمان آقای خاتمی در رقابتهای انتخاباتی سال 76 تفاوتی با گفتمان آقای احمدی نژاد در سال 84 و 88 نداشت.

این سیل حملات به دولت از کجا ناشی می شود؟

دلیل این حجم عظیم حملات آن است که آقای احمدی نژاد نماد گفتمان مدیریت مردمی است. طرف مقابل آقای احمدی نژاد مجموعه پیچیده ای از جریانها و احزاب و گروه ها هستند که جریان مدیریت ضد مردمی را نمایندگی می کنند. امپراطور رسانه ای ضد دولت تلاش دارد تفسیر خود از دولت نهم و دهم را به مردم القا کنند که نتایج نظرسنجی ها نشان می دهد که آحاد مردم به هیچ عنوان این تفاسیر مغرضانه را نپذیرفته اند.

در سال 84 و یا 88 چگونه این مقدار بالا را رای آورد؟ آیا این گروه ها نبودند که از وی حمایت کردند؟ روحانیون، احزاب و…

به آقای احمدی نژاد مردم رای دادند نه احزاب و گروه ها،در واقع آقای احمدی نژاد کمترین میزان حمایت حزبی را در یک انتخابات داشته است.

آقای دکتر شما منکر حمایت روحانیون از آقای احمدی نژاد در هر دو دوره هستید؟!

نهاد روحانیت در سال 84 با تمام قدرت از آقای هاشمی حمایت کردند،شما با یک بررسی متوجه می شوید که در این سال جامعه مدرسین و جامعه روحانیت از آقای هاشمی حمایت کردند. آقای احمدی نژاد رای خود را از گروه ها و احزاب و شخصیتها نگرفت، من یک سوال دارم به نظر شما گروه ها و احزاب چقدر در رای آقای احمدی نژاد موثر بوده اند؟ من با قاطعیت به شما می گویم که کمترین تاثیر را در این زمینه داشته اند. اگر در جامعه ما قرار بود گروه ها و افراد و شخصیت های مرجع برای مردم تعیین کننده باشند، هیچ گاه احمدی نژاد رییس جمهور نمی شد.

شما منکر تاثیر حزبی مانند موتلفه در رای آقای احمدی نژاد هستید؟!

مگر موتلفه پایگاه اجتماعی دارد که رییس جمهور بسازد؟ حزب موتلفه که در مجلس نهم نتوانست 2 نفر از سران خود را به مجلس بفرستد چگونه رییس جمهور ساخته است؟! آقای ولایتی که مورد حمایت آنان بود آیا رییس جمهور شد؟ حمایت احزابی مانند موتلفه نه تنها رای آور نیست بلکه از آراء آقای احمدی نژاد می کاهد. مردم به هیچ عنوان با نظر احزاب خاصی مانند موتلفه به رییس جمهور رای نداده اند که با نظر آنها رای خود را پس بگیرند. پشتوانه رای رییس جمهور آحاد مردم است نه احزاب و گروه ها و افراد،مدیریت مردمی فقط به مردم اتکا دارد و چنانچه از مردم فاصله بگیرد از گفتمان خود فاصله می گیرد. در سال 77 وزارت ارشاد یک پژوهش مفصل انجام داد که کل روزنامه های ایام انتخابات در سال 76 را بررسی کرد، مهمترین نتیجه ای که از این تحقیق به دست آمد این بود که 73 درصد از صفحات روزنامه ها مختص حمایت اشخاص، گروه ها، روحانیون و حزبی مانند موتلفه از آقای ناطق نوری بود در این تحقیق نشان داده شد که هرچه حمایت این گروه ها از آقای ناطق بیشتر می شده رای آقای خاتمی افزایش می یافته است تا آنجا که آقای خاتمی سه برابر آقای ناطق صاحب رای شد، مردم به این مساله که چه کسی و چه گروهی از کاندیداها حمایت می کنند واکنش منفی نشان می دهند.بسیاری از گروه ها و اشخاص چون در مسیر انقلاب امتحان خوبی نداده اند مردم حرف آنها را نمی شنوند بلکه اتفاقا به صورت عکس می شنوند و این اتفاقی است که افتاده، یعنی مدیریت مردمی توانست حلقه انحصار احزاب و شخصیتها را بشکند.

اگر فردی از سوی تیم دولت وارد انتخابات می‌شد، هزینه های انتخاباتی قرار بود از کجا تامین شود؟

گفتمان مدیریت مردمی نیاز به ستاد انتخاباتی عریض و طویل و هزینه های آنچنانی ندارد،فقط کافی بود حامیان آقای احمدی نژاد به عنوان نماد گفتمان مدیریت مردمی اعلام می کردند که ما در عرصه هستیم کافی بود فقط بیان شود که جریان مدیریت مردمی حذف نشده و در انتخابات حاضر است. حامیان گفتمان دولت با استفاده از ظرفیت های متداول مانند صدا وسیما حضور نمایندگان مدیریت مردمی در عرصه انتخابات را به اطلاع عموم مردم می رساندند. همین کافی بود. کسانی که به دنبال هزینه های هنگفت در انتخابات هستند مردم ایران را نمی شناسند. هزینه کردن در انتخابات بر اساس تجربه ای که در انتخابات مختلف داشتیم نتیجه عکس داده است؛ مردم باید با کاندیدا هم ذات پنداری کنند و این چیزی نیست که با پوستر اتفاق بیفتد و در یک دوره زمانی میان مدت شکل می گیرد مانند آنچه امروز جریان حامی آقای احمدی نژاد به عنوان نماد مدیریت مردمی توانسته است از اقصی نقاط کشور و تا قلب شهرهای بزرگ این احساس را ایجاد کند.

حرفی در محبوبیت آقای احمدی نژاد و یا گفتمان دولت در میان توده ها وجود ندارد اما آیا در میان نخبگان نیز اینگونه است؟

این خواصی که می گویید مگر چند درصد از کل مردم کشورمان هستند؟ بر اساس آمارهای وزارت کشور کل فعالین حزبی در ایران 15 هزار نفر هستند و تمام تیراژ روزنامه های ایران روی هم به یک میلیون نسخه نمی رسد این اعداد چه تاثیری دارند و کجای ماجرا قرار می گیرند؟ آقای احمدی نژاد خود را به مشی حضرت امام(ره) گره زده، امام با قلب توده حرف می زند و نیاز به تبلیغ نداشت.

جریان انحرافی چیست؟ در دولت این را ساخته و پرداخته مخالفان می دانند؟

کلید واژه جریان انحرافی اسم رمز پروژه ای بود که جریان مدیریت مردمی را در کشور حذف کند، طبیعتا پشت پرده اصلی این پروژه همان هسته مرکزی مدیریت ضد مردمی است. این حرکت در ادامه اتفاقاتی بود که دوره اول دولت آقای احمدی نژاد افتاد ابتدا برای زدن مدیریت مردمی با کلید واژه تقلب آمدند از قصه مرحوم کردان شروع کردند و تا بعد از انتخابات 88 ادامه دادند. وقتی حماسه نهم دی با حضور یکپارچه مردم رخ داد،عمر کلید واژه تقلب به آخر رسید و در اینجا بود که بلافاصله بعد از نهم دی 88 با کلید واژه «انحراف» شروع کردند و این پروژه انحراف دنباله پروژه تقلب برای براندازی مدیریت مردمی بود. هدف دیگر مدیریت ضد مردمی از ترویج واژه انحراف، احیای جریان فتنه بود، یعنی جریان فتنه با گفتمان انحراف علیه دولت دهم احیا شد.

آقای داوری چرا موضوع حاج منصور ارضی و یا آقای حدادیان که دارای پایگاه اجتماعی خاصی هستند و در سال 88 تمام قد از آقای احمدی نژاد حمایت کردند اما اکنون حتی کار به دادگاه کشید؟

آنها توهین کردند و باید پاسخ توهین های خود را می گرفتند، برخی از این افراد توقعاتی از آقای احمدی نژاد داشتند که از طرف رییس جمهور مورد توجه قرار نگرفت، البته در خصوص پایگاه مردمی این افراد نیز باید بحث کرد که آیا پایگاه دارند یا نه؟ همه می دانند که آقای ارضی در سال 76 تمام قد از آقای ناطق نوری حمایت کرد و این نشان می دهد که حتی پامنبری های مسجد ارک هم از نظر وی تبعیت نمی کنند. برخی خود را مصداق مصلحت نظام می دانند و تاکید دارند باید حفظ شوند چون مصلحت نظام است، یعنی برخی شده اند مصداق نظام! در حالی که امام فرمودند که حفظ نظام از اوجب واجبات است نه افراد! سنگ بنای این مساله در نماز جمعه تهران با این شعار که مخالف هاشمی دشمن پیغمبر است، گذاشته شد!

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی