فقط عاشقان حماسه می سازند
راز تاکید رهبری معظم انقلاب اسلامی بر تداوم
مزیتها و رفع ضعفهای رئیسجمهور بر نیاز کشور به تداوم گفتمان عاشقانه
این دولت نهفته است.
ایران - حجت الاسلام مسعود شفیعی کیا / شهید مظلوم
بهشتی که با حذفش، نظام از منش عاشقانهاش ناکام ماند در سخنانی کاملاً
سیاسی رمز تداوم انقلاب و تحمل سنگینی بار مقاومت آن را در یک کلام «عاشقی»
دانست و فرمود:
«عاشق شوید. برادرها، خواهرها، عاشق شوید. زندگی به
عشق است. عقل به آدم زندگی نمیدهد. عقل به آدم حساب میده که چه جور بهتر
بخوره، چه جور بهتر بخوابه، چه جور بهتر پلاسیده بشه، چه جور بهتر دل مرده
باشد. عشق است که در درون انسان آتش زندگی، شعله زندگی برمیفروزاند.»
هشت
سال دولت بینظیر خدمت و مهرورزی «دکتر احمدینژاد» فراتر از بیگانگانی که
دشمنی همیشگی با ما داشتهاند در داخل نیز با امواج سهمگین حقد و حسدها و
دشمنیهای بیسابقه مواجه شد. به صورتی که شدت هجمههای ویرانگر داخلی بر
ایشان مانندش را فقط در همان چند سال دولت مولانا امیرالمومنین علیهالسلام
سراغ داریم. به راستی چرا این همه دشمنی؟! شاید از دیدگاه سیاسی و
روانشناسی افراد، بتوان ساعتها دلیل بر این بداخلاقیها آورد ولی ریشه
تمام این چالشها در کلام شهید مظلوم خلاصه شده است.
آری! درد
دشمنان احمدینژاد این است که عاشق نیستند. احمدینژاد زمانی روی کارآمد
که سالها به بهانه «دولت کار» و حاکمیت تکنوکراتها از زمان دولت آقای
رفسنجانی، سخنان مهرانگیز رهبر عاشقان بر زمین ماند و ره عاشقی خمینی در
مسئولان به فراموشی سپرده شد و عاشقان سرکوب و منزوی شدند.
و در کویر
احساساتی که نمکزار اشرافیت و فرعونی گری بوی باران عاشقی دهه شصت را به
فراموشی سپرده بود و بوی تند ادکلن سیاستمداران لندننشین را در فضای سیاسی
منتشر میکرد، احمدینژاد بدون پشتیبانی مالی و حزبی ولی با کولهباری از
عشق به میدان آمد و مردم گمشده شان را در وی جستند.
تحول سال 84 که به
درستی از آن به عنوان «معجزه قرن» نام میبرند خط بطلان بر گفتمان رسمی
کشور بود که در آن نخبگان صرفاً نسخه پیچ مردم و قیم مردم حساب میشدند و
بر خلاف نظر رهبری متولیان کشور به خصوص متولیان فرهنگی میخواستند با
بخشنامه و طرح و لایحه مردم را متدین کنند. و در این تعامل یکسویه این مردم
بودند که همیشه متهم بودند و تحقیر میشدند و از سوی دیگر بیتالمال اموال
شخصی اغلب سیاسیون و آقازادگانشان بود و ملت فقط باید ظواهر دینی را حفظ
میکردند و از سر مصلحت بر بیبندوباریهای اقتصادی و سیاسی دم فرو
میبستند.
طبیعی بود که جریان بیاحساس و بیعاطفهای که در منطقش
خرد شدن استخوانهای ضعیفان در چرخ توسعه هزینهای عادی است و ثروتهای
کشور را سهم خود و فرزندانشان میدانستند با همگرایی با صهیونیست زخم خورده
از احمدینژاد و سربازگیری از خرد اشرافهای پراکنده در نظام، جنگ احزاب
نفسگیر و پیچیدهای علیه دولتساز کند.
ولی مردم وفادار با تمام
نامهربانیها که به خصوص از شاخههای اقتصادی این جریان در بازار دیدهاند
هنوز بر رسم عاشقی پابرجا هستند و مانند سال84 آماده حماسهای دیگر هستند.
حماسه
فقط و فقط از عاشقان بر میآید و اصولاً آنها که عاشق نیستند، نمیتوانند
حماسهساز باشند. زیرا لازمه حماسه، ایثار و از خود گذشتگی است، چگونه
کسانی که سالها برای اثبات خود با بیتالمال به حفر طولانیترین تونلها
به پاستور مبادرت کردهاند و برای لحظهای هم حاضر نشدند که همچون
احمدینژاد عاشقانه به مردم نگاه کنند میتوانند در این بزنگاه از خود
بگذرند؟!
چگونه کسانی که در فشارهای اقتصادی بر خلاف ادعای ولایتمداری
با احتکار احتیاجات مردم با چند برابر کردن قیمتها حال میتوانند برای
انتخابات نسخه بپیچند و از مطالبات بخش خصوصی از نامزدها بگویند؟!
مگر میشود عاشق نبود و حماسه ساخت؟!
همان
طور که رهبری دور اندیش انقلاب در جمع معلمان فرمودند: «ما باید با جهش
پیش برویم... بدون حماسه این جهشها به وجود نمیآید.» (18/2/92)
آری!
جهش و پرواز بدون حماسه به وجود نمیآید و تا نظام پوست نیندازد و دگردیسی
گفتمان رسمی به گفتمان عاشقانه محقق نشود، این حماسه و پرواز شدنی نیست،
چراکه تا پیله خودخواهیها نخبگان سیاسی و اقتصادی را در بر گرفته جهش و
پروانه شدن میسر نیست.
امروز تداوم گفتمان رئیسجمهور نیاز مبرم کشور
میباشد، چون گفتمانی است که بر پایه زبان فطرت آدمیان مخاطبان جهانی را
جذب میکند و در میان اسلامهای بدلی تقلبی که با دلارهای اعراب صهیونیست
تکثیر میشوند و با موج رسانهای غرب به دروغ نماینده اسلام معرفی میشوند
این گفتمان ایرانیان است که گویای اسلام ناب میباشد وکسانی میتوانند
جانشین احمدینژاد باشند که به جای گفتمان قدرتطلبانه سیاست بازانه شکست
خورده گفتمان عاشقانه مردمی داشته باشند.
وقتی فرقههای صهیونیست مانند
«یهو» در جهان با تکیه بر همین زبان فطری محبت توانستهاند شماری حتی از
کشورمان را جذب کنند، جایی برای دیگر گفتمانهای رسمی تحکمطلبانه و
بخشنامهای نمانده! چرا که اگر با دکمه فشار دادن و نشست و برخاستن در مجلس
فرهنگ و گفتمانی میخواست جا بیفتد پس از 30 سال ظاهر جامعه اسلامیمان
اینقدر ناهمگون نبود، به عنوان مبلغ کاملاً برایم محسوس است که امروز فقط
این گفتمان اقناعی عاشقانه میتواند پاسخگوی نسل جوان کشورمان و حتی
جهانیان باشد.
تشنگی گفتمانی مردم همانی است که مدعیان اصلاحات در
دوم خرداد 76 بر امواج آن سوار شدند ولی به جای ارائه گفتمان ناب به گفتمان
ترجمهای رویآوردند که جامعه مدنی آن در «اومانیسم» و «لیبرال دموکراسی»
ریشه داشت و خروجی آن چیزی جز به رسمیت شناختن اسراییل نبود که موفق نشدند.
ولی در گفتمان دکتر احمدینژاد اگر از کرامت انسان گفته میشود بر
خلاف برداشت غلطی که کم اطلاعان مدعی داشتند ریشهاش در مکتب «اومانیسم»
نیست بلکه ریشهاش قرآنی است که خداوند خود تاکید فرمود: «و لقد کرمنا بنی
آدم» «الأسراء 70» (تحقیقاً ما آدمیان را کریم و بزرگ داشتیم.) بنابراین
بشارت فراگیری این گفتمان به دلیل دوری آن از جاذبههای سیاسی کارانه و
صادقانه بودن آن حتمی است.
و در واقع معتقدیم که این گفتمان جلوهای از امام خامنهای است که صاحبان گفتمان رسمی کشور همواره به دنبال پنهان کردن آن هستند، به یاد داریم وقتی که گفتمان رسمی مدعی بود که بازیگران و هنرمندان سینما نفوذیهای دشمن هستند، حضرت آقا با برگزاری دیداری صمیمی با ایشان نه تنها آنها را سرباز جنگ نرم دشمن ندانستند بلکه آنان را به طراحی برای جنگ نرم با دشمن فراخواندند و مسلماً گسترش این گفتمان خیلی از چالشهای فرهنگی داخل کشور را حل خواهد کرد. و راز تاکید رهبری معظم انقلاب اسلامی بر تداوم مزیتها و رفع ضعفهای رئیسجمهور بر نیاز کشور به تداوم گفتمان عاشقانه این دولت نهفته است.